گفتمش بیا عاشقم هنوز خنده کرد و گفت: در غمت بسوز هرچه می کشم ای یاران از جفای اوست گریه های من ای یاران از برای اوست در فراق او عاشقان خسته جان شدم این ترانه را چگونه سر کنم که بی زبان شدم می شود بهار، عاشقان، جاودان از او پس دگر مپرس چرا بدون او، چُنان خزان شدم رفته پای او چون جوانی ام طی شد اینچنین زندگانیم درد من از او ای یاران اشتیاق اوست ناله های من ای یاران از برای اوست
به گزارش خبرگزاری فارس، «علی اکبر مرادی» نوازنده و مدرس تنبور از انتشار کتاب «صد درس» برای آموزش تنبور از دوره مقدماتی خبر داد.
علی اکبر مرادی نوازنده و مدرس پیشکسوت ساز تنبور با اعلام انتشار کتاب موسیقی«صد درس» در این خصوص، گفت: این کتاب همانطور که از نامش پیداست شامل صد درس برای آموزش تنبور از ابتدا تا حدود دو سال است که در 136 صفحه به همراه دو سی دی منتشر شده است.
بنا بر گزارش روابط عمومی خانه موسیقی، وی در خصوص ویژگیهای این کتاب افزود: این کتاب هنرجو را به سمت و سوی موسیقی تنبور سوق می دهد و درس های آن ذهن را به سمت موسیقیهای دیگر نمیبرد. از ویژگیهای دیگر این کتاب این است که هنر جو 10 ریتم و وزن مختلف را یاد میگیرد و همچنین با حدود 16 مضراب و حداقل با 40 مقام تنبور نیز آشنا میشود.
مرادی یادآور شد: قبلا دو سی دی به نام مقامات مجلسی تنبور منتشر کردهام که در آن بصورت آموزشی مقامات را روایت کردهام. کل مقامات تنبور را هم در یک مجموعه شامل چهار سی دی حدود 10 سال پیش منتشر کردهام.
این نوازنده تنبور در توضیح موسیقی تنبور، گفت: تنبور تنها یک ساز نیست بلکه یک موسیقی وجود دارد به نام «موسیقی تنبور» که حدود 80 مقام دارد. این موسیقی کهن تر از موسیقی سنتی ایران است و با اینکه میگویند تنبور از کردستان آمده اما موسیقی تنبور با موسیقی کردی هم تفاوت دارد. موسیقی تنبور حال و هوای موسیقی قدیم است که در آن هیچ وقت ربع پرده استفاده میشود و مقاماتی دارد که برخی از این مقامات شامل دورهای قدیم موسیقایی می شوند.
وی در خصوص وضعیت آموزش این ساز گفت: برزگترین معضل آموزش تنبور کسانی هستند که خودشان تنبور بلد نیستند ولی آموزش می دهند. اگر قرار است کسی مدرس تنبور باشد باید خودش آموزش دیده باشد اما من میبینم بسیاری حتی دستشان غلط است و مضرابهای اول را هم درست نمیزنند ولی به آموزش میپردازند.
مرادی در پایان درباره دیگر برنامههای خود تصریح کرد: اخیرا قصد داشتم در کرمانشاه و چند شهر دیگر کنسرت برگزار کنم اما آنقدر روند مجوز طولانی و خسته کننده بود و برنامه ها به تعویق افتاد که از این بابت منصرف شدم. به جای اینکه مسئولین از کسانی که تجربه دارند دعوت به همکاری کنند، آنقدر مجوز طول میکشد که دیگر حسی باقی نمیماند. سال گذشته هم دو آلبوم به نام «پاییز» و «ما نگه شو» منتشر کردهام.
محتویات |
خرم در سن ۱۰-۱۱ سالگی به مکتب استاد صبا راه یافت و چند سال بعد به عنوان نوازندهٔ ۱۴ ساله، در رادیو به تنهایی به اجرا پرداخت. بعدها در بسیاری از برنامههای موسیقی رادیو، خصوصاً در برنامه گلها، به عنوان آهنگساز، سولیست ویولن و رهبر ارکستر آثاری ارزشمند ارائه داد.[۳]
ساز همایون خرم سازی پر صلابت، سنگین و عاری از " جنگولک بازی " روی سیم ها بود. گر چه در شیرین نوازی خرم را نمیتوان با پرویز یاحقی و حبیب الله بدیعی همطراز دانست با اینحال توانایی او در آفرینش آنی ملودیهای جاندار و جذاب، بافت تکنوازیهای او را به مراتب از کارهای دیگران خوش ساخت تر و پرمایه تر می سازد. از این بابت خرم و تجویدی را میتوان در یک گروه قرار داد چون قابلیت آهنگسازی این دو بر نوازندگیشان چیره بود، درست عکس آنچه در مورد بدیعی و یاحقی می توان گفت . نباید از قلم انداخت که خرم، همانگونه که تجویدی، آهنگسازی تجربی و منحصرا ذوقی نبود. وی بنیادهای علمی آهنگسازی را آموخته بود و بر آنها تسلط داشت. از جمله اینکه هارمونی را با فریدون فرزانه و با شیوه " سارلی " فراگرفته و در سازبندی از کورساکف متأثر بود. خوش سلیقگی و نوآوریهای خرم در تنظیم کارهایش جدا شنیدنی است. شیوه تقسیم ملودی و همراهی سازها نزد خرم بسیار حساب شده و پرداخت کار بی خدشه و نقص است. قدر مسلم اینکه بخش گسترده ای از آثار خرم حا فظه موسیقایی حد اقل سه نسل از ایرانیان را در سیطره خود دارد. دشوار می شود ایرانی ای را یافت که نتواند "امشب در سر شوری دارم " را زمزمه کند. گر چه باید تاکید کرد که اعتبار خرم هرگز در ترانه های ساده و همه پسندش خلاصه نمی شد و نمی شود . کارهای ارکسترال او که غالبا جمله بندیهایی مرکب و پیچیده توام با ضرب آهنگهای بسیار متنوع دارند نمونه های گاه سمفونی گونه ایی از موسیقی ایرانی به دست میدهند که کمتر آهنگسازی یارای برابری با ان ها را داشته است. فارق از اینکه وا ژه " استاد" ، . امروزه وا ژه ای کم محتوی ، سست و تهی معنا است، نام همایون خرم بدون کمترین مبالغه ای درخورچنین پیشواژه ای بود.
خرم با تواناترین و حرفه ای ترین خوانندگان دوران دو دهه طلایی موسیقی ایران همکاری نزدیک داشته است. حسین قوامی( فاخته ای)، الهه، مرضیه، دلکش ، شجریان ، گلپایگانی و ایرج از آنانند. با اینحال نباید از یاد برد که " پروین زهرایی منفرد" تا چندین سال خواننده انحصاری آثار خرم محسوب میشد. سنگینی و بی پیرایگی صدای پروین قرینه سنگینی و بی پیرایگی ساز و نغمه خرم بود. علیرغم آنکه برخی از کارهای خرم با صدای خوانندگان دیگر بازخوانی شده است، مشکل بتوان گفت که درخشش و ظرافت بازخوانیها به پای اجراهای گذشته میرسد.
طی بیش از سه دهه تدریس، جوانان بسیاری از محضر درس خرم بهرمند شدند که امروز امانتدار مکتب استاد خود هستند. اما خرم در مصاحبه ای با علی دهباشی در نشریه بخارا از مانی فرضی ، پژمان پورزند و بابک شهرکی به عنوان زبده ترین شاگردان خود نام می برد.[۴] [۵][۶]
وی همچنین تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته مهندسی برق ادامه داد. در جلد سوم کتاب «موسیقیدان ایرانی» نوشته پژمان اکبرزاده آمده است: «پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، فعالیتهای اجرایی همایون خرم دچار وقفهای چندین ساله شد. اوقات او از آن پس، بیشتر صرف تدریس خصوصی ویلن و فعالیتهای پژوهشی درباره موسیقی ایرانی شد.»[۷]
خرم دارای درجه ۱ هنری (معادل مدرک دکترا) از شورای ارزشیابی هنرمندان ایران بود.[۳] او که در اواخر عمر به بیماری سرطان روده مبتلا شده بود و تحت شیمی درمانی قرار داشت، در شامگاه بیست و هشتم دیماه سال ۱۳۹۱ در بیمارستان دی تهران درگذشت.
و در سالهای اخیر: آهنگسازی آلبوم «تنها ماندم» با صدای «محمد اصفهانی» باقطعات اوج آسمان، روزی تو خواهی آمد، فریاد، تنها ماندم، مهر و ماه، پریشان و تو ای پری کجایی (۱۳۷۹)
ترانه «بوی باران» با صدای محمد اصفهانی
آهنگسازی آلبوم «رسوای زمانه» (۱۳۸۸) با صدای «علی رضا قربانی»
وی همچنین با هنرمندانی چون جواد معروفی، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، مجید نجاحی، منصور صارمی، جهانگیر ملک و امیر ناصر افتتاح همنوازی کردهبود.
این کتاب توسط علی وکیلی که از شاگردان خرم بوده، ابتدا به صورت شفاهی روی نوار تهیه و سپس نوشته و ویرایش شده است.
۲- ردیف اول چپ کوک (نوای مهر)؛ شامل آوازها، چهارمضرابها ( به اهتمام بابک شهرکی ) ۳- ردیف دوم راست کوک؛ شامل تعدادی از پیش درآمدها، چهارمضرابها و رِنگها که هماکنون در حال آمادهسازی و چاپ است.
نبسته ام به کس دل، نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها ، رها ، رها من !
ز من هر آنکه او دور، چو دل به سینه نزدیک ؛
به من هر آنکه نزدیک ، از او جدا جدا من !
نه چشم دل به سوئی ، نه باده در سبوئی ؛که تر کنم گلوئی به یاد آشنا من !
ستاره ها نهفتم در آسمان ابری ، دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من !
نبسته ام به کس دل، نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها ، رها ، رها من !
ز من هر آنکه او دور، چو دل به سینه نزدیک ؛
به من هر آنکه نزدیک ، از او جدا جدا من !
سیمین بهبهانی
با نهایت تاثر از خبر درگذشت همسر استاد فریدون حقیقی و مادر استاد فرشاد حقیقی این غم جانسوز را به خانواده محترم ایشان تسلیت عرض می نمایم و از خداوند متعال طلب آمرزش و مغفرت جهت ایشان می نمایم هرچند اهل حق جایشان والاست امیددارم دست ما را هم بگیرند ...
یا علی
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 |
اول و آخر یار
به نام دوست
قدمت کارگاه مجذوب بیش از بیست سال بوده ومدیریت آن از ابتدا تا به کنون به عهده هنرمند گرامی و استاد ارجمند جناب آقای فریدون حقیقی بوده و میباشد.
معرفی سازهای تولیدی کارگاه :
ازسازهای تولیدی کارگاه میتوان به ساز آیینی تنبور اشاره کرد .این ساز به هر دو شکل چمنی (کاسه چند تکه) و کشکولی ( کاسه یک تکه) ساخته میشود. ساز عرفانی سه تار نیز به دو شکل ذکر شده
از تولیدات کارگاه میباشد.ساز ابداعی تن تار( که توسط استاد فقیدفرزانه سید خلیل عالی نژاد طرح ریزی و توسط استاد حقیقی پیکر بندی و ساخته گردید ) نیز از تولیدات این کارگاه است.
قسمت تعمیرات :
کارگاه ازبخش مجزایی تحت عنوان تعمیرات برخوردار است و ترمیم اکثر سازهای ایرانی در آن انجام
می پذیرد و خدماتی از قبیل تعویض صفحه و تعویض دسته در سازهای زهی تعمیر کاسه های شکسته و پرده بندی مجدد و زه اندازی مجدد و رنگ امیزی ساز به صورت سفارشی نیز در این قسمت انجام میپذیرد
به عزیزانی که برای اولین بار در وبلاگ تن تار مجذوب مهمان ما هستند توصیه میکنیم برای آشنا تر شدن با کارگاه مجذوب و تن تار از آرشیو هم بازدید بفرمایند.
.سپاس از یاری یزدان پاک.
. وبلاگ تن تار مجذوب یک ساله شد.
آدرس کارگاه : تهران سعادت اباد
تلفن تماس :۲۲۰۷۵۹۷۷ -۱ ۰۲
گویند که حضرت سلطان ولد در مرض فوت مولانا از خدمت بی حد و رقت بسیار و بی خوابی ، به غایت ضعیف شده بود و دایم نعره ها می زد و جامه ها پاره می کرد و نوحه ها می نمود و اصلآ نمی غنود . همان شب حضرت مولانا فرمود که"بهاالدین ! من خوشم. برو سری بنه و قدری بیاسا." چون حضرت ولد سر نهاد و روانه شد این غزل را فرمود و چلبی حسام الدین می نوشت و اشکهای خونین می ریخت :
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن
برشا خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن
دردیست غیر مردن کانرا دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد رادواکن
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره عشق است چون زمرد
از برق این زمرد هین دفع اژدها کن