بایه بایه

موسیقی اهل دل ، تنبور

بایه بایه

موسیقی اهل دل ، تنبور

کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند

کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کندقاصد منزل سلمی که سلامت بادشامتحان کن که بسی گنج مرادت بدهندیا رب اندر دل آن خسرو شیرین اندازشاه را به بود از طاعت صدساله و زهدحالیا عشوه ناز تو ز بنیادم بردگوهر پاک تو از مدحت ما مستغنیستره نبردیم به مقصود خود اندر شیرازببرد اجر دو صد بنده که آزاد کندچه شود گر به سلامی دل ما شاد کندگر خرابی چو مرا لطف تو آباد کندکه به رحمت گذری بر سر فرهاد کندقدر یک ساعته عمری که در او داد کندتا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کندفکر مشاطه چه با حسن خداداد کندخرم آن روز که حافظ ره بغداد کند

منم که گوشه میخانه خانقاه من است

منم که گوشه میخانه خانقاه من استگرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باکز پادشاه و گدا فارغم بحمداللهغرض ز مسجد و میخانه​ام وصال شماستمگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نیاز آن زمان که بر این آستان نهادم رویگناه اگر چه نبود اختیار ما حافظدعای پیر مغان ورد صبحگاه من استنوای من به سحر آه عذرخواه من استگدای خاک در دوست پادشاه من استجز این خیال ندارم خدا گواه من استرمیدن از در دولت نه رسم و راه من استفراز مسند خورشید تکیه گاه من استتو در طریق ادب باش و گو گناه من است

 

سلام ، سلام بر همراهان و یاران  

 

چند وقت است که نتوانستم وبلاگ را به روز رسانی کنم .. کار دنیا ما را از رسیدن به  

 

دوستاشتنهیایمان غافل کرد .... تفالی زدم به حافظ که خود بهترین روایت گر دل است !!  

 

 

دست حق نگهدارتان