بایه بایه

موسیقی اهل دل ، تنبور

بایه بایه

موسیقی اهل دل ، تنبور

ترانه رهی معیری

با تو رفتم بی تو باز آمدم
از سر کوی او . دل دیوانه
پنهان کردم در خاکستر غم
آن همه آرزو . دل دیوانه
چه بگویم با من ای دل چه ها کردی
تو مرا با عشق او آشنا کردی
پس از این زاری مکن
هوس یاری مکن
تو ای ناکام . دل دیوانه
با غم دیرینه ام
به مزار سینه ام
بخواب آرام . دل دیوانه
با تو رفتم بی تو باز آمدم
از سر کوی او . دل دیوانه
پنهان کردم در خاکستر غم
آن همه آرزو . دل دیوانه
چه بگویم با من ای دل چه ها کردی
تو مرا با عشق او آشنا کردی
پس از این زاری مکن
هوس یاری مکن
تو ای ناکام . دل دیوانه
با غم دیرینه ام
به مزار سینه ام
بخواب آرام . دل دیوانه

گفت‎وگویی با جهانبخش رستمی، نوازنده تنبور: نوازنده مثل ساز

گفت‎وگویی با جهانبخش رستمی، نوازنده تنبور: نوازنده مثل ساز
افسانه - دوشنبه 24 مهر1385



اشاره: سال 78 از گوران به شیراز آمد و همین امر موجب شد تا موسیقی گوران را در شیراز رواجی دیگر دهد. تنبور با دنیای پر ذکر و سوزش در دست‎های جهانبخش رستمی، نوازنده 29 ساله کرمانشاهی حالتی گرفت دیگر گونه که به مقامی نزدیک شد. گروه گوران را تشکیل داد و سال‎هاست که سرپرستی این گروه را که اگر اغراق نباشد بزرگ‎ترین گروه تنبور ایران نام می‎گیرد، به عهده دارد. او تار و سه‎تار را به طور آموزشی فرا گرفت اما تنبور از کودکیش در کنارش بود و شاید عمده‎ترین دلیل آن وجود داییش، علی‎اکبر مرادی، استاد برجسته تنبور کشور باشد.

به هر تقدیر گروه گوران تاکنون سه کنسرت موفق در شیراز اجرا کرده است. این گروه 4 و 5 آبان ماه به اجرای چهارمین کنسرت بزرگ خود در شیراز می‎پردازد که در این کنسرت پویان کاظمی کارگردان، مرتضی پورصمدی و رضا شاه‎بین مدیر تصویربرداری هستند.

کنسرتی که قرار است آبان ماه برگزار شود، چه ویژگی‎ها و تفاوت‎هایی با کنسرت‎های قبلی گروه گوران دارد؟

این کنسرت یک کار بزرگ است که 40 نوزانده تنبور و 20 نوازنده دف آن را همراهی می‎کنند. در این کنسرت گروه از پژهام اخواص (نوازنده تنبک گروه شهرام ناظری) بهره می‎برد و از سازهای کمانچه و بربط هم در این اجرا استفاده می‎شود.

آنچه می‎توان در خصوص این اجرای 63 نفره گفت این است که نوع این اجرا کاملاً جدید و تجربه نشده است و اشعار استفاده شده نیز از مولوی، حافظ و صائب تبریزی می‎باشند. البته در کنار آنها دو کارکُردی هم اجرا می‎شود و در مجموع سعی شده علاوه بر تم شاد، فضایی عرفانی نیز بر کنسرت حاکم باشد. حتی یکی از آهنگ‎ها را بر اساس قوالی پاکستان ساخته‎ام.

آنچه تحت عنوان تجربه نشده نام بردید، در نوع نوازندگی است یا در مجموع کار؟

ویژگی‎ اجرای یاد شده این است که آهنگسازی، نوازندگی و هدایت ارکستر به عهده خودم است. تفاوت این اجرا با سایر اجراها نیز این است که اصلاً در خصوص ساز تنبور همیشه مرسوم بوده که به تعداد هر تنبور، ملودی خاصی نواخته می‎شد. اما من تعداد تنبورنوازان را به دو گروه تقسیم کردم به طوری که در دو فاصله مختلف یک هارمونی (تلفیق دو فاصله) که موجب می‎شود همه گروه چیز مشترکی بنوازند) به وجود آوردم. ایجاد دو فاصله مختلف یک کار نو در تنبور است که تکرار شدنی نیست.

سبکی که کل اجرا را در برمی‎گیرد چیست؟

این کار در مرحله اول کاری مقامی و عرفانی است و این شاید به علت موسیقی تنبور باشد که مستقل است نه دستگاهی است و نه کاری به کلاسیک دارد.

با توجه به اینکه قالب کار ترکیبی از مقامی و عرفانی است برای این دو شکل و تعامل با مخاطب چه تلاشی کرده‎اید؟

اولین نکته این است که شخصی که به سراغ موسیقی تنبور می‎آید بی‎گمان باید زمینه و شناختی از تنبور داشته باشد و این موسیقی از دیدگاه مخاطب و حتی نحوه شنیداری دارای تفاوت‎های زیادی است. با این حال سعی شده در کارها علاوه بر حفظ اصالت، مخاطب را نرنجانیم و او را خسته نکنیم چون در برخی از کنسرت‎ها به قدری آواز خوانده می‎شود که مخاطب حتی به خواب می‎رود. من سعی کرده‎ام در این کار هر 7 دقیقه نوع کار را عوض کنم که در همان 7 دقیقه هم تنوعاتی گنجانده‎ام (چند صدایی و همخوانی‎ها) همگی موجب می‎شوند تا کار جدید و متنوع باشد.

اشاره کردید به اصالت تنبور (حالت غالب عرفانی‎اش) لطفاً بگویید تنبور در مجموع قابلیت‎ خارج شدن از تم عرفانی خود را دارد؟

تنبورسازی مقدس مربوط به منطقه گوران کرمانشاه است که مختص ذکر در خانقاه‎ها بوده (نظیر دف) این ساز عرفانی از 30 سال پیش توسط اساتیدی که نامشان ذکر شد به تدریج از خانقاه‎ها خارج و به نوعی مردمی شد.

با این تفاسیر هنوز کسی حتی مبادرت به نگارش کتابی علمی درباره این ساز ننموده است که علت این امر در وجه قداست ساز نهفته است. بنابراین آموزش تنبور سینه به سینه بوده و هست.

ذکر این نکته ضروری است که در زمینه تنبور اساتید برجسته و مسلمی وجود دارند که با وجود دانش موسیقی هرگز به سراغ علمی کردن تنبور نرفته‎اند (نه به دلیل ناتوانی بلکه صرفاً قداست تنبور مانع شده است) بر همین اساس افراد زیادی معتقدند تنبور مختص اجراهای خاص خود است و هر چیزی را نمی‎توان با این ساز نواخت که بر عکس من گمان می‎کنم این مورد بستگی به قدرت نوازنده دارد، بسیاری از نوازندگان به دلیل ناتوانی این موضوع را بهانه کرده و به وجه تقدس تنبور متوسل می‎شوند.

در حالی که اگر حاصل کار لطمه‎ای به ساز وارد نکند مشکلی وجود نخواهد داشت. به طور مثال ما در همان چارچوب این تغییرات را به وجود آورده‎ایم.

به گونه‎ای که فواصل پرده‎بندی تنبور عبارت از پرده و نیم پرده است، در این فواصل هر کاری می‎توان انجام داد البته با در نظر گرفتن اصالت تنبور نمونه‎اش "در آیینه آسمان" اثر استاد کیهان کلهر و استاد علی اکبر مرادی است که انتشار یافته و کاملاً جدید است به طوری که تنبور پا به پای ساز کمانچه که از وسعت و صدادهی بالایی برخوردار است می‎آید و ملودی‎های تنبور را می‎نوازد. که در نهایت کار یک کار مقامی است و از طرفی لطمه‎ای به قداست تنبور وارد نمی‎شود.

با توجه به اینکه قریب 70 سال از علمی شدن موسیقی ما می‎گذرد، سینه به سینه بودن تنبور موجب فراموشی نت‎ها نمی‎شود؟

با نظر شما موافقم. ما اینگونه مشکلات را در ساز تنبور داریم و من به همین دلیل اقدام به نگارش کتابی علمی درباره ساز تنبور کرده‎ام به نام "آموزش تنبور یارسان" که مراحل آخر چاپ را می‎گذارند. سعی کرده‎ام در این کتاب همه چیز مختص به تنبور باشد و حتی نحوه علامتگذاری‎ها همگی متعلق به این ساز در چارچوبی علمی است.

با این وجود آنچه در این خصوص قطعیت دارد این است که موسیقی ایران در مجموع با احساس نواخته می‎شود نه علم.

حتی آموزش تار، سه تار و کمانچه تا مراحلی با نت سروکار دارد و پس از رسیدن به مرحله خاصی، استاد از شاگردان می‎خواهد به طور بداهه و شنیداری ساز را ادامه دهند. این مربوط به موسیقی ایران است که به طور کامل نوشته نمی‎شود و سرشار از احساس است.

می‎خواهید بگویید در موسیقی ما همه چیز بداهه رخ می‎دهد؟

دقیقاً همین گونه است. شما پیش هر استادی که بروید، پس از طی مراحل اولیه از شما می‎خواهد به منطقه‎ای ساکت و خوش آب و هوا بروید و به طور بداهه تمرین کنید تا ارتباط حسی ایجاد شود.

این ویژگی مزیت این نوع موسیقی است؟

به گمان من مزیت است چون موسیقی ایران یعنی حس و اگر آن را از موسیقی ایران بگیرند، تقریباً چیزی برای گفتن ندارد.

نگاهی به موسیقی کشورمان نشان می‎دهد که سیر تحولات تاریخی، موسیقی ما را به جایگاه امروزیش کشانده گمان نمی‎کنید با توجه به وجه تحول‎پذیر بودن موسیقی، تنبور نیز زمانی عرفانی نبوده و سیر تحولات او را به اینسو سوق داده؟

در اصل تنبور متعلق به مردمی است که در کرمانشاه زندگی می‎کنند به نام یارسان، یارسان‎ها اعتقاداتی مختص به خود دارند که به زمان میتراییسم (دوران پیش از زرتشت) برمی‎گردد از طرفی مقامات تنبور به سه دسته کلامی (که مخصوص ذکر بوده و حتماً باید در خانقاه‎ها نواخته شود)، مجلسی (که مختص حالات آواز است) و مجازی (که به مناسبت‎های گوناگون استفاده می‎شود) تقسیم شود.

به علاوه مقاماتی چون خان امیری که اصلاً نوعی رقص کردی است، مقام سوارسوار مختص سوارکاری است و در اصل با سرنا (ساز بادی) نواخته می‎‎شده‎اند. اصلاً تنبورسازی همراه با سوزی فوق‎العاده است و همین سوز بر افراد تأثیر ژرفی می‎گذارد.

مسلماً نوازنده تنبور باید با سوز سازش هماهنگ باشد این به تخیل نوازنده برمی‎گردد یا تنبور با خودش سوز می‎آورد؟

از زمانهای گذشته برای نوازندگان تنبور احترام خاصی قایل بوده‎اند و در منطقه گوران به آنها لقب درویش می‎داده‎اند. چون احساس می‎شده که فرد مورد نظر به وارستگی خاصی دست یافته تا به این جایگاه رسیده است و من فکر می‎کنم تا شخصی از نظر کردار و رفتارش به جایگاه بالایی نرسیده باشد نمی‎تواند نوازنده خوبی باشد.

در خصوص استعداد هم باید گفت یک ارث خدادادی است. در مجموع نوازنده خوب باید دارای خصوصیاتی باشد که به راحتی از دیگران متمایز شود.

به طور کلی چه عواملی موجب می‎شود تا فرد تبدیل به نوازنده خوبی شود؟ جایگاه آموزش در این خصوص کجاست؟

در مرحله اول فرد باید از استعداد لازم برخوردار باشد و سپس ریاضت‎هایی بکشد و قید خیلی از چیزها را بزند و به تمرین بپردازد. البته مسلم است که در این میان جایگاه مربی نیز مشهود است.

با این تفاسیر داشتن دیدگاهی به دور از غرور لازمه کار است و همچنین نباید به نوازندگی به عنوان محل کسب ارتزاق نگاه شود.

نوعی از انزوا و تنهایی که در هنگام خلق تمام هنرها همراه کننده هنرمند است چه میزان بر هنر ارایه شده تأثیر می‎گذارد؟

به طور صددرصد یک نوازنده باید با ساز خود یکی شود، تنها آن زمان است که می‎تواند از ساز مورد نظر صدای خوبی بیرون بکشد.

در واقع نوازنده باید احساس درونی خود را بر ساز خود پیاده کند و آن را به شنونده القا کند.

با توجه به تأویل‎پذیری موسیقی، هنرمند چه میزان در القای حس بر مخاطب مؤثر است؟

من گمان می‎کنم هنرمند جایگاه مهمی در این‎باره دارد. در واقع هنرمند با نوع نواختن خود می‎تواند مخاطبی را که هیچ ذهنیت مناسبی با ساز مورد نظر نداشته باشد متأثر کند. با این حال قدرت نوازندگی حرف اول را می‎زند و سایر عوامل بعداً متجلی می‎شوند.

از طرفی تفکر هنرمند نیز در این خصوص بی‎تأثیر نیست. هر چند موسیقی با حس همراه است، آن حس به نوعی همراه با تفکر برمی‎گردد.

دو سبک "صحنه" و "گوران" تنبور چه تفاوت‎هایی با یکدیگر دارند؟ و دلیل انتخاب گوران از سوی شما چه بود؟

زمانی که من به شیراز آمدم آنچه در این شهر از تنبور توسط آقای بشاینده تدریس می‎شد سبک صحنه بود به طوری که سبک گوران در شیراز کاملاً ناشناخته بود و من به سراغ این سبک رفتم.

در خصوص تفاوت باید گفت در اصل موسیقی تنبور، همان‎طور که گفتم مختص منطقه گوران است و مردم صحنه و گوران هر دو از یارسان‎ها هستند.

در واقع از همان ایام مردم صحنه، موسیقی را از گوران‎ها فرا گرفتند و به دلیل نزدیکی منطقه صحنه به شهر آن نوع موسیقی را با فضای شهری تخلیط کردند و رنگ و بویی دیگر به تنبور دادند در حالی که در گوران بکر بودن تنبور همچنان پابرجاست و اینگونه است که باید گفت تنبور، تنبور گوران است.


منبع : http://www.tanbourgoran.com/shownews.asp?ID=163


یاد یاران

سلام ...

دلم می خواست تکه هایی از نوای ساز دکتر سامان دیده بان را بگذارم اما چون از ایشان اجازه نداشتم فعلا برای خالی نبودن ، تکه ای دیگه براتون گذاشتم ... یاحق

 

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست

کنار چشمه ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارابه من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست

کنار چشمه ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارابه من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست

کنار چشمه ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب

تن بیشه پر از مهتاب امشب
پلنگ کوه ها درخواب امشب
به عاشقی دلی سامون گرفته
دل من در تنم بی تابه امشب
دل من در تنم بی تابه امشب

تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب

تن بیشه پر از مهتاب امشب
پلنگ کوه ها درخواب امشب
به عاشقی دلی سامون گرفته
دل من در تنم بی تابه امشب
دل من در تنم بی تابه امشب

 شاعر:سیاوش کسرایی

خواننده:محمد رضا شجریان