بایه بایه

موسیقی اهل دل ، تنبور

بایه بایه

موسیقی اهل دل ، تنبور

روز بزرگداشت مولانا - آخرین شعر مولانا در حین وفات


گویند که حضرت سلطان ولد در مرض فوت مولانا از خدمت بی حد و رقت بسیار و بی خوابی ، به غایت ضعیف شده بود و دایم نعره ها می زد و جامه ها پاره می کرد و نوحه ها می نمود و اصلآ نمی غنود . همان شب حضرت مولانا فرمود که"بهاالدین ! من خوشم. برو سری بنه و قدری بیاسا." چون حضرت ولد سر نهاد و روانه شد این غزل را فرمود و چلبی حسام الدین می نوشت و اشکهای خونین می ریخت :

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

 

ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

 

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها

 

خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

 

از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی

 

بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

 

ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده

 

بر آب دیده ما صد جای آسیا کن

 

خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا

 

بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن

 

برشا خوبرویان واجب وفا نباشد

 

ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن

 

دردیست غیر مردن کانرا دوا نباشد

 

پس من چگونه گویم کین درد رادواکن

 

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم

 

با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن

 

گر ا‍‍ژدهاست بر ره عشق است چون زمرد

 

از برق این زمرد هین دفع اژدها کن

نظرات 2 + ارسال نظر
علی دوشنبه 25 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:00 ب.ظ

بسیار ممنون از زحماتتون برای موسیقی مقامی ایران.
دست علی به همرات . . .

شقایق پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:17 ب.ظ http://shaghayegh40.blogfa.com

ممنون.از بازدیدت.شما استاد مایید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد