بایه بایه

موسیقی اهل دل ، تنبور

بایه بایه

موسیقی اهل دل ، تنبور

مقام بایه بایه به روایت کیخسرو پورناظری ...


راست چپ راست راست شور ... راست چپ راست راست شور ... راست چپ راست راست شور ... راست راست شور ... راست راست شور ...

۲ ۲ ۲ ۲ ۲ ... ۲ ۳ ۲ ۱۱ ۲ ۱ دست باز ...  ۲ ۱ ۲ ۳ ۲ ۱ دست باز ...  ۲ ۱ دست باز ... دست باز دست باز دست باز ...

۵ - باز - ۵ - ۵ - ۵ ... ۵ - ۶ - ۵ - ۳ - ۲ - ۳ - ۱ - دست باز ... ۳ - ۲ - ۳ - ۵ - ۳ - ۱ - دست باز ... ۳ - ۱ - دست باز ... دست باز - دست باز - دست باز ... (ترتیب پرده ها رو اضافه کردم)

فا - دو - فا - فا - فا ... فا - سل بمل - فا - می بمل - ر بکار - می بمل - ر بمل - دو ...  می بمل - ر بکار - می بمل - فا - می بمل - ر بمل - دو ... می بمل - ر بمل - دو ... دو - دو - دو ...

...

ملاح، حسینعلی. "سرودملی ایران و چگونگی ابداع آن". دوره12، ش138 (فروردین53): 88-90.

 

 

سرود ملی ایران و چگونگی ابداع آن

حسینعلی مّلاح

درباب تأسیس نخستین مدرسة موزیک نظامی و تربیت نوازندگان و سازندگان موسیقی نظامی سخن دراز است، فقط به اجمال می‌توان گفت که :

ناصرالدین شاه قاجار، در نخستین سفر خود به اروپا، مورد احترام مقامات دولتی قرار گرفت و به هنگام ورود او به پاریس « دستة موزیک » با نواختن مارش‌هائی ادای احترام کرد، در مراسم رسمی نیز موسیقی، یکی از عوامل ادای احترام بود. شاه را این رسم خوش آمد و از مقامات فرانسوی خواست که شخص یا اشخاصی را مأمور کنند تا ترتیب تأسیس مدرسه‌ای را در ایران برای تربیت افراد موزیک نظامی بدهند.

این مدرسه زیر نظر « مسیولومر Lemaire » فرانسوی ابتدا به صورت کلاسی در مدرسة دارالفنون تأسیس شد و سپس تحت عنوان « مدرسة موزیک » استقلال یافت.

یکی از بهترین شاگردان و همکاران مسیو لومر که پس از درگذشت وی ریاست مدرسه را بعهده گرفت «غلامرضاخان سالار معزز » است – نصرالله خان مین باشیان (نصرالسلطان) فرزند گرانقدر سالار نیز پس از تحصیل در همین مدرسه و انمام دورة کنسرواتوار روسیه بعنوان معاون مدرسة موزیک مشغول به کار شد و بعدها به مقام ریاست موزیک نظام منصوب گردید.

لومر و سالار معزز و نصرالسلطان و برخی از شاگردان خوب مدرسة موزیک مارش‌ها و سرودهائی میهنی ابداع کردند که در مراسم خاص نواخته می‌شد، اما تا سال 1312 شمسی سرودی که جنبة رسمی داشته باشد و بعنوان سرود ملی ایران شناخته شده باشد موجود نبود.

« اواخر سال 1312 شمسی، آتاتورک رئیس کشور ترکیه از اعلیحضرت رضاشاه کبیر دعوت کرده بود که از آن کشور دیدن فرمایند، ضمن نتظیم برنامة تشریفاتی، اجرای سرود ملی ایران نیز منظور شده بود، و از دولت ایران خواسته شده بود که « نوت » این سرود را بفرستند تا به هنگام ورود اعلیحضرت به ترکیه نواخته شود – موضوع هنگامی به شرف عرض رسید که نمایندگان مجلس شورای ملی شرفیاب می‌شدند، شاهنشاه هنگام عبور از برابر صف نمایندگان مجلس خطاب به « شیخ‌الرئیس افسر » رئیس انجمن ادبی ایران که نایب رئیس مجلس شورای ملی هم بود فرمودند :

« این انجمن شاعران که درست کرده‌ای چه کار می‌کند‌؟» افسر گفت : « قربان به دعاگوئی مشغولند » اعلیحضرت فرمودند : « منظورم دعا و نفرین نیست، کارشان چیست ؟ اینها هم مثل عارف قزوینی هستند که من وقتی مستشاران خارجی را از ایران بیرون کردم شعر ساخت :

ننگ آن خانه که مهمان زسر خوان برود »

ای رفیقان نگذارید که مهمان برود

 

افسر تصور کرد که اعلیحضرت از تشکیل انجمن ادبی ناراضی هستند و باید آن را تعطیل کند. ولی اعلیحضرت فقید پس از اندکی تأمل به او گفتند : « بروید و یک سرود ملی برای ایران بسازید »

عصر همان روز در خیابان دوشان‌تپه (محل انجمن ادبی ایران) هیئت رئیسه انجمن ادبی ایران با حضور : شیخ‌الرئیس افسر – ملک‌الشعراءبهار – شیخ‌الملک‌اورنگ – مرتضی میرزا قهرمان – بدیع الزمان فروزانفر – پارسا تویسرکانی – سعید نفیسی و عباس فرات، جلسه‌ای تشکیل داد و پس از تبادل نظر دو قطعه شعر با دو وزن مختلف ساختند و بوسیلة ستاد ارتش به عرض شاهنشاه رساندند.

پس از بیست و چهار ساعت از ستاد ارتش نامه‌ای به امضای سرلشگر نخجوان به انجمن ادبی رسید که : « آهنگ این اشعار مهیج نیست و به علاوه اشعار باید از اغراق بیجا برکنار باشد و از هر جهت جامع برای رسمیت یافتن در کشور ایران و کشورهای دیگر باشد.»

در این کار دو اشکال در پیش بود، یکی اینکه هیچیک از شاعرانی که یاد شد آهنگساز نبودند و دیگر اینکه نمی‌دانستند چه مطالبی را باید در سرود بگنجانند. بنابراین از ستاد ارتش خواسته شد که آهنگ سرود توسط یکی از افراد دستة موزیک ارتش تهیه شود و همراه چند قطعه سرود از کشورهای دیگر به انجمن ارسال گردد تا ذهن گویندگان شعر بهتر به مطالب مقتضی آشنا شود.

در فاصله‌ای اندک وزارت خارجه متن سرودهای چند کشور خارجی را در اختیار انجمن ادبی گذاشت و از طرف ستاد نیز سرهنگ نصرالله خان مین باشیان (نصرالسلطان) رئیس دستجات موزیم نظام و ستوان یکم داود نجمی (که بعدها به درجة سرهنگی مفتخر شد) مأمور شدند که آهنگی را که توسط آقای داود نجمی ساخته بود در انجمن بنوازد تا منطبق بر نوای آن اشعاری سروده شود.

هنگام ساختن اشعار این سرود، ستوان نجمی با ساز قره‌نی (کلارینت) آهنگ را می‌نواخت و شعر آن ساخته می‌‌شد، اشعار این سرود در سه قسمت (سه بند یا پاره) است. نخست سرود شاهنشاهی است که مرحوم شیخ‌الرئیس افسر ساخته است، قسمت دوم آن سرود پرچم است که سرایندة آن پارسای تویسرکانی است و قسمت سوم آن سرود ملی است که گویندة این قسمت نیز شیخ‌الرئیس افسر است.

وقتی این سرود بنظر اعلحضرت رضاشاه کبیر رسید، مورد پسند معظم له افتاد، ولی در دو جای آن اظهار نظر فرمودند. یکی : گفته شده بود « از اجنبی جان می‌ستانیم » که فرموده بودند : « باید بگویند : از دشمنان جان می‌ستانیم » و دیگر : ساخته شده بود : « شهنشه ما » که فرموده بودند : « شاهنشه ما چه عیبی دارد ؟»(1)

بهر تقدیر پس از تصویب اعلیحضرت، نوت این سرود تهیه شد و از طریق وزارت خارجه به ترکیه ارسال گردید و به هنگام ورود اعلیحضرت همایونی به ترکیه بعنوان سرود ملی ایران نواخته شد …

و اما در باب سازندة آهنگ این سرود یعنی آقای داود نجمی باید گفت : مدرسة موزیک نظام تا سال 1307 زیر نظر سالار معزز و فرزند هنرمندشان مرحوم سرهنگ نصرالله خان مین باشیان اداره میشد و در این مدت یازده نفر از این مدرسه فارغ التحصیل شدند، آنانکه هنر جوی نظامی بودند با درجة افسری به خدمت ارتش درآمدند و غیرنظامیان در فرهنگ، بعنوان معلم موسیقی استخدام شدند. داود نجمی سازنده آهنگ سرود ملی ایران جزو فارغ التحصیلان دروة اول این مدرسه است که ابتدا با درجة ستوانی بخدمت ارتش در آمد و تا درجه سرهنگی و ریاست دستجات مختلف موزیک نظام را برعهده داشته است. این توضیح را در اینجا ضرور می‌بیند که : لحن دو بیت نخستین این سرود کاملاً در درآمد دستگاه ماهور و بیت سوم در گوشة « فیلی » Feyli و مصراع آخر فرود به درآمد ماهور است.

اکنون عین این سرود و نوبت آهنگ آن نقل میشود :

آهنگ : داوود نجمی شعر : مرحوم محمّدهاشم افسر

پاورقی‌ها :

مجله هنر و مردم

یکی از اقدامات جالب و قابل ستایش و تقدیر تهیه گنجینه الکترونیکی مجله هنر و مردم از سال ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۵۷ می باشد که درتارنامه زیر جهت استفاده عموم موجود می باشد .

 

http://www.ichodoc.ir/p-a/ARCHIVE.HTM

مرتضی حنانه (١٣۰١-١٣٦٨)

مرتضی حنانه (١٣۰١-١٣٦٨)


در تهران متولد شد. نوازنده هورن و آهنگساز بود و در ضمن رهبری ارکستر سمفونی تهران را به عهده داشت. در مدرسه عالی موسیقی تحصیل کرده بود و به همراه پرویز محمود، ارکستر سمفونیک تهران را در سال هزار و سیصد و بیست و یک تشکیل داد. در سال هزار و سیصد و سی و دو برای تحصیل موسیقی در بیستر و کاردوچی در مؤسسه موسیقی واتیکان مدت پنج سال به ایتالیا رفت. حنانه پس از بازگشت به ایران در هزار و سیصد و چهل و دو ارکستر فارابی را تشکیل داد و با فریدون ناصری و شیروانی شروع به کار کرد. وی آهنگهای بسیاری برای ارکستر و فیلم ساخته است که از مهمترین کارهایش در زمینه موسیقی فیلم، تنظیم و ساخت موسیقی برای سریال هزار دستان بود. او همچنین کتابهای بسیاری برای موسیقی ایرانی نوشته است، همانند گام های گمشده که در آن تئوری جدیدی برای موسیقی ایرانی ارائه داده است.

گفت‌وگو با همایون خرم، نوازنده ویولن و آهنگساز؛ از انتشار قطعات

 پرویز براتی

نام همایون خرم‌یادآور بداهه‌نوازی‌های او در برنامه <گل‌ها>ی رادیوست؛ برنامه‌ای که در آن، نام‌آوران موسیقی ایران همچون جلیل شهناز، جواد معروفی، فرهنگ شریف، جهانگیر ملک و... حضور داشتند. این نوازنده و آهنگساز که به تازگی وارد هفتادوهفتمین سال تولد خود شده، این روزها به آموزش نوازندگی ویولن به جوان‌ترها و نیز انتشار کتاب‌هایی در زمینه مقام‌ها و دستگاه‌های موسیقی ایران مشغول است. چندی پیش مراسم بزرگداشت این نوازنده پیشکسوت در دانشگاه لندن برپا شد. همچنین تا مدتی دیگر کتاب خاطرات همایون خرم منتشر خواهد شد.



آیا بعد از انتشار قطعات چپ‌کوک برای ویولن، کتاب دیگری منتشر خواهید کرد؟



بله، کتاب اولم در زمینه قطعات ویولن <نوای مهر1> نام داشت که مدت‌هاست وارد بازار شده و قرار است به زودی تجدید چاپ شود. کتاب دوم، حاوی قطعات راست کوک برای ویولن است که تحت عنوان <نوای مهر 2> منتشر خواهد شد. این کتاب به همت شاگردان من منتشر خواهد شد؛ همان‌طور که کتاب قبلی هم به همت آنها انتشار یافته بود.



گویا قطعات چپ کوک و راست کوک را قبلا‌ تدریس می‌کرده‌اید. در این باره توضیح بدهید؟



من این قطعات را در سال‌های 1353 و 1354 در دانشکده موسیقی ملی درس می‌دادم؛ ولی از آنجا که در انتشار کتاب پیگیر نیستم،چاپ آنها تا امروز به تعویق افتاد.



کتاب دوم چه تفاوتی با کتاب اول دارد؟



این کتاب از کتاب اول مفصل‌تر است. روی این حساب تصمیم گرفتیم این کتاب را به صورت چندرساله منتشر کنیم. <نوای مهر2>، شامل 12 رساله است که 12 مقام و دستگاه را در بر می‌گیرد. برای نمونه می‌توانم به رساله‌های اصفهان و همایون، چهارگاه، ابوعطا و شور، بیات ترک و افشاری در این کتاب اشاره کنم. امیدوارم تا سه چهار ماه دیگر این کتاب منتشر شود.



ناشر این کتاب چه کسی خواهد بود؟



از آنجا که ناشر کتاب قبلی‌ام انتشارات سرور بود، طبیعتا انتشار کتاب جدید را هم همین انتشارات بر عهده خواهد گرفت. این انتشارات سابقه زیادی دارد و آقای گرگین‌زاده ناشر این مجموعه خود اهل موسیقی است. البته در کنار انتشار قطعات ویولن، قرار است کتاب خاطراتم را هم منتشر کنم.



این کتاب به چه نحو است؟



مدتی است که من نگارش خاطراتم را به پایان برده‌ام و همین روزها یک بار دیگر متن آن را نگاه می‌کنم تا به زودی به دست ناشر بسپارم. این کتاب عکس‌های زیادی دارد و حدودا 700 صفحه خواهد شد. در این کتاب به خاطراتم از دوران کودکی پرداخته‌ام؛ زمانی که در سن 11 سالگی به محضر استاد صبا رسیدم. کتاب قدری مفصل شده، با این حال تمام خاطراتم را در بر می‌گیرد. ناشر این کتاب هم انتشارات <بدرقه جاویدان> خواهد بود.


منبع : اعتماد ملی

گفت وگو با تهمورس و کیخسرو پورناظری درباره کنسرت اخیر گروه شمس (


 صادق تسبیحی، حسین ذوقی

گفت وگو با پورناظری ها در همان فضای باز محدود شده با پارچه های سفید انجام شد. همان جایی که شب ها از ساعت 8 به بعد کنسرت گروه شمس در آنجا اجرا می شد. هر دو نفر ما که قرار بود این گفت وگو را انجام دهیم رأس ساعت 5 بعدازظهر جلوی در کاخ ملت حاضر شدیم. تهمورس اولین کسی بود که به استقبال ما آمد. هر دو نفر ما که برای مصاحبه رفته بودیم خیال مان راحت بود که حداقل دو ساعتی با پدر و پسر حرف خواهیم زد اما روزگار همیشه بر وفق مراد ما نیست. مصاحبه ها جداگانه انجام شد و در زمان های کوتاه. پس خیلی از سوال های ما بی جواب ماند یعنی اصلاً پرسیده نشد. وقت نشد. همین زمان هم به لطف صبر گروه بود. در این گفت وگو پورناظری کوچک اصرار زیادی داشت تا نام او را تهمورس بنویسیم به جای تهمورث. ما هم چنین کردیم.


اجرای شما دارای دو بخش بود؛ بخش اول که عنوانش را گذاشته بودید موسیقی تنبور و بخش دوم به نام موسیقی ملی. این تقسیم بندی ها به چه شکل است و چرا این عنوان ها را برای بخش ها گذاشته اید؟

تهمورس پورناظری؛ بخش اول که تنبور بود و تنبور هم جزء موسیقی سنتی محسوب نمی شود...

چرا جزء موسیقی سنتی نیست، مگر موسیقی ایرانی نیست؟

تهمورس پورناظری؛ دلیلی وجود ندارد که اگر موسیقی ایرانی باشد پس سنتی هم باشد.

به هر حال فکر می کنم همه اینها جزء همین موسیقی اند. به فرض موسیقی محلی هم همین طور است...

تهمورس پورناظری؛ موسیقی تنبور خیلی فراتر از یک موسیقی محلی است. تنبور جزء پایه های موسیقی ایرانی است و واقعاً موسیقی مختص به خودش را دارد. هر موسیقی لحن، لهجه و فرهنگ خاص خودش را دارد. موسیقی سنتی در جامعه ما به موسیقی یی گفته می شود که بر اساس ردیف نواخته می شود. شاید منشاء چیزی حدود ده درصد بخش دوم برنامه، از موسیقی ردیف باشد. بنابراین نمی توانیم بگوییم که آن هم سنتی است. ترکیب بندی سازها، فرم آهنگسازی و حتی فرم اجرا در آن اصلاً سنتی نیست.

در بخش اول همه این اتفاق ها که گفتید افتاده است ولی در بخش دوم، از آنجا که سازهای کوبه یی شروع می شود و عنوانش هم موسیقی ملی است، این اتفاق نمی افتد. اینها جزء موسیقی ملی ما هستند؟

تهمورس پورناظری؛ نه البته که نیستند. نوع موسیقی یی که ما اجرا می کنیم موسیقی غیرایرانی/ایرانی است. مثل این است که بپرسیم ارکستر ملی چرا اسمش با وجود سازهای کلاسیک ارکستر ملی است. شما دارید کاملاً منتقدانه و خشک نگاه می کنید و من هم مجبورم به این شکل جواب تان را بدهم. شما اول اسم ارکستر ملی را عوض کنید و بعد از آن بیایید تا در مورد این مساله حرف بزنیم.

به هر حال شاید اثر اکستر ملی موسیقی یک موسیقی ایرانی باشد.

تهمورس پورناظری؛ مگر ما موسیقی کشور دیگری را می زنیم.

آنجا که از سازهای کوبه یی استفاده کرده اید به نظرتان از این فضا خارج نشده اید؟

تهمورس پورناظری؛ این تنها می تواند یک اسم باشد. ما کمی جرات مان بیشتر از بقیه موزیسین هاست، اما نمی خواهیم راه مان را کاملاً از آنها جدا کنیم وگرنه باید یک اسم جدید برای این کار می گذاشتیم. این موسیقی خیلی هم سابقه ندارد. بخش دوم نه سنتی است و نه ملی. ردیفی و مقامی و محلی هم نیست. حتی تلفیقی هم نیست. این تقریباً جزئی از موسیقی فیوژن محسوب می شود.

گمان می کنم بهتر باشد که موسیقی شما را در دو بخش فضا(حس) و تکنیک بررسی کنیم. فرم موسیقی شما چه در قسمت اول و چه بخش دوم آن در قالب های کلاسیک موسیقی است؟ یا اینکه آن هم ابداع شماست؟

تهمورس پورناظری؛ در موسیقی ایرانی لغت نو آنقدر مستهلک شده که اگر سرمان را هم بزنند حاضر نیستیم بگوییم کار نو می کنیم. اسم هر چیز تکراری را در موسیقی گذاشته اند موسیقی نو. موسیقی یی که نو نباشد به نظرم اصلاً موسیقی نیست. به فرض «کاروان» خالقی، محجوبی و بنان را اگر هزار بار هم بشنوی هر بار چیز تازه یی برای شما دارد. چنین حسی در مورد این کار ممکن است برای من ایجاد شود و موسیقی دیگری باشد که چنین حسی را به شما بدهد. وقتی در کاری حتی اگر برای اولین بار باشد که شنیده می شود، ذهن آن موسیقی را پیش بینی کند و در ناخودآگاهش نخواهد آن را بشنود، به نظرم نمی تواند موسیقی باشد. فرقی نمی کند که شنونده موسیقی متخصص باشد یا غیرمتخصص، هر چند شنونده غیرمتخصص در این مواقع عادل تر از شنونده متخصص است. فکر می کنم دو نگاه به موسیقی است که موسیقی ایران را نابود کرده است؛ یکی نگاه موزیسین های کلاسیک تحصیلکرده و دیگری نگاه موزیسین های ردیف نواز ما. این دو گروه البته باید باشند، اما چون بسیاری از سیاستگذاری های موسیقی ایران در دست این دو شاخه است، بزرگ ترین لطمه به موسیقی ایران وارد شده است. اگر کسی ردیف حفظ می کند موزیسین نیست. ردیف را با تمام جزئیاتش با کامپیوتر هم می توان اجرا کرد. کسی که علم موسیقی غربی را بلد است باز او هم نمی تواند موزیسین باشد. حتی کسی که نوازنده است هم موزیسین نیست. او فقط یک تکنسین ساز است. هنرمند بودن داستان دیگری دارد. اما عده یی هستند که بر اساس موسیقی ردیف و کلاسیک در این میانه در حرکتند و البته بسیار هم موفقند و کارهای ماندگاری هم انجام داده اند. اما حالا موج دیگری در موسیقی ایران رخ می دهد که ما هم در آن سهم داریم. ما اسم این را نو یا جدید نمی گذاریم. باید موارد دیگری باشد تا موسیقی شنیدنی شود. در حال حاضر تکنیک نوازنده ها خیلی بالاتر از تکنیک نوازنده های قدیم است، البته به جز تار و آواز که در آن پسرفت داشته ایم. سازهای دیگر و گروه نوازی خیلی پیشرفت داشته اند. اما کارهایی هستند که به عنوان شنونده صرف هم هیچ حس و حالی به شما نمی دهد. نه هیجان زده ات می کند و نه احساسات تو را برمی انگیزد. نه با آن عاشق می شوی و نه تو را در رویا فرو می برد و.... تنها گاهی اوقات عصبی ات می کند. یکسری از موزیسین ها هستند که پیرو هم دارند، اما سازی که می زنند تو را عصبی می کند.

در موسیقی سنتی این طور است؟

تهمورس پورناظری؛ در موسیقی کلاسیک ما الان هیچ اتفاقی نمی افتد و تنها یکی دو نفر هستند که کار می کنند، بقیه همه پشت میز نشسته اند. اما کلاً در موسیقی ایران حس از بین رفته است. این می تواند دلایل مختلفی داشته باشد. یکی از آنها شاید شرایط جامعه باشد. اتفاقاتی هستند که احساسی برای انسان باقی نمی گذارد. اینها طبیعتاً در ذهن موزیسین، شاعر، فیلمساز و... هم وارد می شود.

این اتفاق برای نسل جدید است یا قدیمی ترها؟

تهمورس پورناظری؛ این اتفاق برای همه افتاده است. اصلاً یک ویروسی است که همه را گرفته است. خود من که الان اینجا هستم اگر سی چهل سال پیش بودم حتماً خیلی کارها می کردم.

در اجرای شما چند تکنوازی دیده می شد. بداهه نوازی که هر شخص در اجرا می زد برای نشان دادن تکنیک شخصی او بود یا جزئی از ایده آهنگسازی به شمار می آمد؟

تهمورس پورناظری؛ ما اصلاً با موسیقی تصنیفی موافق نیستیم. در کارهای ما به ندرت این اتفاق افتاده است.

یعنی پل بین هر قطعه با قطعه دیگر در کارهایتان این تکنوازی ها بود؟

تهمورس پورناظری؛ به هر حال باید این ربط وجود داشته باشد. خلایی که یک سلو می آورد ذهن را آماده می کند تا دوباره ارکستر قطعه یی را اجرا کند. این برای نشان دادن تکنیک نبوده است. ما کارمان را بر اساس بزرگداشت مولانا طراحی کرده ایم و این خودش عین یک سناریو است. به جرات می توانم بگویم این تنها کنسرتی است که پیام دارد. از جایی شروع می شود و به جایی هم ختم می شود.

این بداهه نوازی زیر نظر شما به عنوان آهنگساز و تنظیم کننده کار بود یا اینکه هر شخص آن چیزی را که می خواست می زد؟

تهمورس پورناظری؛ اینها را زدیم و به این نتیجه رسیدیم که چه تغییراتی باید بکند تا با فضایی که در نظر داشتیم بیشتر هماهنگ شود.

یعنی هارمونی کلی کار در بداهه نوازی ها هم رعایت می شود؟

تهمورس پورناظری؛ فضایی که بر کل کار حاکم است را همه نوازنده ها رعایت می کنند. این طور نیست که یکدفعه یکی بیاید و کار دیگری بکند. اینکه بر فرض «حمید تقوی» بیاید و سنتور مدرن بزند، اگر چه در این کار هم توانا است یا اینکه پدرم بیاید و ردیف بزند، این اصلاً به درد این فضا نمی خورد. ما بداهه نوازی را بر اساس موسیقی یی که کار کرده بودیم انجام دادیم و البته این را در نظر داشتیم علاوه بر اینکه گسست ایجاد نشود پیوندی هم برقرار کند. حالا اینکه چقدر در آن موفق بوده ایم را شنونده تعیین می کند.

در کار شما به نوعی تقابل بین نوازندگی کلاسیک و مدرن دیده می شود، مخصوصاً در نوازندگی سهراب پورناظری این حالت بیشتر حس می شد، در کل با بقیه اعضا هم متفاوت بود...

تهمورس پورناظری؛ این در خانواده ما هست که اصلاً پی تکرار چیزی نباشیم و به تبع آن بچه های گروه هم از آن تاثیر گرفته اند. کار نکردن خیلی بهتر از تکرار کردن است. هیچ شکوهی در تکرار کردن وجود ندارد. حتی خود شما روزنامه نگارها هم می گویید که موسیقی ایرانی یکنواخت شده است. من هم همین عقیده را دارم. الان یک کار 60 دقیقه یی ارزش 60 دقیقه وقت گذاشتن را ندارد، مگر اینکه چه اتفاقی بیفتد و یک قطعه را تا ته گوش بدهید.

این عدم تکرارها که شما می گویید در کجای کار باید اتفاق بیفتد؟ در تکنیک ها یا در حس و حال کار؟

تهمورس پورناظری؛ همه چیز یک کار فکر آن است. اندیشه یک کار است که مسیر، تکنیک و حس و حال را تعیین می کند و هر کس بر اساس توانایی که در فکر کردن دارد، بر اساس جهان بینی اش، وسعت دید و انعطافی که در روحش است، می تواند به اندیشه یی دست پیدا کند. آن را پخته کند و همه اینها را در لحظه اجرا کند. اگر این طور نباشد هرگز هنر رخ نمی دهد.

فیوژن بودن کارتان را قبول دارید؟

تهمورس پورناظری؛ چرا نباشد. چه اشکالی دارد. مگر ما توی زندگی مان هم این طور نیستیم.

اسمش را تلفیق نمی گذارید؟

تهمورس پورناظری؛ یکسری چیزها در ایران اسم خاصی پیدا کرده است و معنی خاص خودش را دارد. موسیقی تلفیقی یعنی یک ساز ایرانی در کنار یک گروه پاپ.

یعنی فقط یک دید آرتیستی به این قضیه داشته اید و یکسری ایده های صوتی را در کارتان قرار داده اید و اصلاً کاری با موسیقی سنتی ندارید؟

تهمورس پورناظری؛ ما نمی توانیم بگوییم که این کار ما به موسیقی سنتی لطمه می زند. خیلی از موسیقیدان های سنتی دارند به موسیقی سنتی لطمه می زنند. موسیقی یی که در تلویزیون پخش می شود یکی از همین لطمه ها است. ما در کارهایمان روی اصالت و فرهنگ تاکید داریم، اما فکرمان برای امروز است و اگر قرار باشد همان فکر دیروز را داشته باشیم اصلاً باید کار کردن را تعطیل کنیم. موسیقی چیز ایستایی نیست، ولی خوب در ایران این طور نیست.

ساز کوزه که در کار شما استفاده می شود ساز کدام منطقه است؟

تهمورس پورناظری؛ در بلوچستان استفاده می شود. البته الان همه دنیا آن را استفاده می کنند و احتمالاً توی پاکستان و هند هم هست.

در مورد صدای خواننده که بسیار شبیه به شهرام ناظری است هم احتمالاً زیاد از شما پرسیده اند؟

تهمورس پورناظری؛ فکر می کنم 70 درصد تارهای صوتی این دو نفر عین هم است و من حتی پای تلفن هم نمی توانم صدای این دو را تشخیص بدهم. در ثانی نوع موسیقی یی که این دو کار می کنند یکی است و موسیقی هر دو به نوعی هم مسیر است.

تا چه حد در جریان اتفاقات موسیقی دنیا هستید و خودتان چه نوع موسیقی یی را می پسندید؟

تهمورس پورناظری؛ اینقدر که امکان آن وجود داشته باشد دنبال می کنم. به زبان تسلط کامل ندارم و این برایم محدودیت ایجاد می کند. خیلی از کارها را در ایران نمی توان دید؛ مثلاً یک کنسرت خارجی در ایران هیچ وقت اتفاق نمی افتد. در سفرهایمان این سعادت را داشته ایم که کارهای مختلف را ببینیم و تازه آنجا است که آدم متوجه اتفاق های دور و برش می شود و هیچ جا نشان از ایران و هنرش نیست.خودم به شخصه همه نوع موسیقی یی گوش می دهم. موسیقی هوی متال را هم بسیار دوست دارم. مثل کاری که سه نوازنده ارکستر فیلارمونیک وین با ویولنسل یکسری کار هوی متال را اجرا کرده بودند. وقتی آدم آن را می شنود کیف می کند.

---

شکل نوازندگی شما یا تهمورس در کنسرت کاملاً منطبق بر قواعد و بر اساس ردیف ها و مقام ها است ولی در بداهه نوازی هایی که در اجرا هست و مخصوصاً در نوازندگی سهراب از این قواعد فاصله گرفته شده است.

کیخسرو پورناظری؛ گاهی پیش می آید که خود من هم از این چارچوب محدودکننده بیرون می آیم. تنها یک بخش موسیقی قواعد، تکنیک و آموزش است و بقیه آن حس آدم و الهام است. اینها را دیگر نمی شود در چارچوب قرار داد. در اجرا من بعد از نی قونیه زدم و دنبال همان حس آرام زدن او را گرفتم و من هم آرام زدم. ردیف نوازی به نظرم جزء الفبای کار ما است. سنگ بنایی است که با آن هر کس باید ساختمان جدید بسازد و اگر کسی در چارچوب ردیف بایستد خواهد پوسید. ردیف مثل درس است و اگر کسی ردیف نوازی کند درس جواب داده است و درس جواب دادن اصلاً هنر نیست. این البته عقیده من است. من خودم در کلیت کارم جزء کسانی هستم که سنت گرا به حساب می آیم، اما هیچ وقت نه ردیف زده ام و نه معتقد بوده ام که یکی باید ردیف نوازی کند. جوان ها البته ذهن شان بازتر از ما قدیمی ها است و شاید هم توانایی نوازندگی شان بالاتر و سریع تر باشد.

نسل امروز به انتقال این احساس توجهی نمی کند و بیشتر دوست دارد که تکنیک های متفاوت را در کارش وارد کند...

کیخسرو پورناظری؛ فکر می کنم هر کس یک سلیقه یی دارد. اگر همین طور باسمه یی و کلیشه یی بزنیم و متر و مقیاس مان هم همان باشد محدودیت حسی به وجود خواهد آمد. موسیقی هنری است که با جرات می توان گفت بر همه چیز تاثیر دارد. این مقیاس را باید بازتر کرد. از زمان قدیم موسیقی سنتی، ملی و پاپ بوده و فکر می کنم این تنوع لازم است. وقتی این تنوع وجود دارد تکامل آن راحت تر شکل خواهد گرفت. بر فرض مآخذ ردیف ما میرزا عبدالله و برادرش آقا حسین قلی است. اینها هر دو در یک خانواده بوده اند اما کاملاً در دو سبک متفاوت می زنند. دو برادر وقتی این قدر متفاوتند چرا دیگران این طور نباشند. تا قبل از دایر شدن دانشکده موسیقی، هر کس سبک خودش را داشت و استادان قدیمی هر کدام ردیف خودشان را داشتند. اما بعد از باز شدن دانشکده موسیقی همه یک ردیف را زدند. الان همه دنباله رو یک ردیفند و این محدودیت به وجود می آورد. ما از این نظر از استادان قدیمی خیلی عقب تریم.

در مورد کنسرت قبلی تان که با ارکستر فیلارمونیک اوکراین بود انتقادهای متعددی وجود دارد؟

کیخسرو پورناظری؛ به هر صورت آن هم یک تجربه بود و اگر نواقصی در آن وجود داشت به خاطر عدم هماهنگی مسوولان سالن بود. ما یک ساعت دیرتر از حد معمول وارد سالن شدیم. صداها را چک نکردیم و حتی سن آماده نشده بود. به هر صورت آن کار تجربه یی بود که کاملاً جهت دار با آن برخورد شد و مخصوصاً روزنامه اعتماد هم این برخورد را کرد. البته همه در گفتن نظرشان آزادند، اما مطلب شما مغرضانه بود. کاملاً هدفمند بود و همه هم انگار منتظر چنین چیزی بودند تا دقیقاً همین برخورد را پیش بگیرند. خوب و بد این تجربه را می توان بعد از شنیدن همان کار که در اوکراین ضبط شده قضاوت کرد. آن کار، کار جدیدی نبود و موسیقی تلفیقی سال ها است که کار می شود. کار ما الان شکل دیگری دارد و ممکن است در آینده هم تجربه دیگری صورت بگیرد.


منبع : اعتماد

گفت‌وگو با استاد «همایون‌ خرم‌» ومجیدکیانی

فرید دهدزی‌
اگر بگوییم‌ «صبا» نیمای‌ موسیقی‌ ایرانی‌ است‌، پر بیراه‌ نگفتیم‌أ وی‌ به‌ مانند نیما در شعر، انقلابی‌ در ساختار و محتوای‌ موسیقی‌ ایرانی‌ ایجاد کرد، آنچنان‌ که‌ سبک‌ و مکتب‌ موسیقی‌ عهد ناصری‌ را کاملاص از مسیر پیشین‌ خویش‌ خارج‌ کرد. «ابوالحسن‌ صبا» با وجود احاطه‌ بی‌نظیر بر سنت‌ مدرسی‌ موسیقی‌ اصیل‌ ایرانی‌ و با وجود درک‌ محضر تمامی‌ سرآمدان‌ موسیقی‌ عهد ناصری‌، اما آن‌ را پاسخگوی‌ مقتضیات‌ زمانی‌ قلمداد نمی‌کردأ ضرباهنگ‌ شرایط‌ نوین‌ را بسیار متفاوت‌ و تندتر از ضرباهنگ‌ شرایط‌ عهد ناصری‌ قلمداد می‌کرد، بنابراین‌ به‌ دنبال‌ راهی‌ بود که‌ با آن‌ سازی‌ نو توان‌ زد... صبا در این‌ راه‌ آنچنان‌ موفق‌ بود که‌ عمده‌ نوازندگان‌ و موسیقیدانان‌ برجسته‌ بعد از وی‌ در سازهای‌ گوناگون‌، مانند حسن‌ کسایی‌، فرامز پایور، حسین‌ تهرانی‌، حبیب‌الله‌ بدیعی‌، پرویز یاحقی‌، حسین‌ ملک‌، داریوش‌ صفوت‌، اسدالله‌ ملک‌ و حتی‌ بنان‌ که‌ هرکدام‌ از آنان‌ جریان‌ ساز و قطبی‌ در موسیقی‌ معاصر ایرانی‌ محسوب‌ می‌شدند، تحت‌ تاؤیر مستقیم‌ وی‌ بودند.
خانه‌تکانی‌ و تحولی‌ که‌ «صبا» در موسیقی‌ ایرانی‌ ایجاد کرد، تحولی‌ صوری‌ نبود، بلکه‌ این‌ مقوله‌ کاملاص بنیانی‌ و بنیادین‌ بود.
مکتب‌ دیدگان‌ و درس‌ آموختگان‌ مکتب‌ صبا بطور کلی‌ بر دو قسم‌ تقسیم‌ می‌شوند، یک‌ دسته‌ کسانی‌ هستند که‌ از نزدیک‌ محضر صبا را درک‌ کردند و تحت‌ تاؤیر مستقیم‌ وی‌ واقع‌ شده‌ بودند، دسته‌ دوم‌ کسانی‌ بودند که‌ با وجود اینکه‌ از نزدیک‌ محضر صبا را درک‌ نکردند اما کاملاص به‌ درک‌ لبالب‌ و هسته‌ اصلی‌ پیام‌ صبا و نیز به‌ ادامه‌ راه‌ وی‌ و نهایتاص جریان‌ آفرینی‌ در این‌ عرصه‌ پرداختند.
«مهندس‌ همایون‌ خرم‌» از معدود درس‌ آموختگان‌ صبا است‌ که‌ هم‌ محضر وی‌ را از نزدیک‌ کاملاص درک‌ کرد و هم‌ به‌ جریان‌سازی‌ در این‌ عرصه‌ پرداخت‌.
از استاد سوال‌ کردم‌ «شنیده‌ام‌ عنوان‌ مهندس‌ در پسوند اسم‌ شما بخاطر علاقه‌ مادر شما به‌ مهندس‌ شدن‌ شما بوده‌، گویی‌ از خردسالی‌ به‌ شما مهندس‌ می‌گفتند!» «نخیر! بنده‌ تحصیلاتم‌ مهندسی‌ بوده‌ است‌!»
انصافاص استاد مهندس‌ همایون‌ خرم‌ از قریحه‌ ذاتی‌ مهندسی‌ خاصی‌ برخورداراست‌ أ تکنیک‌های‌ آهنگسازی‌ او در نیم‌ قرن‌ اخیر بسیار مهندسانه‌ بوده‌ است‌ و به‌ راستی‌ وی‌ همواره‌ حق‌ شاگردی‌ نیمای‌ موسیقی‌ ایران‌ «ابوالحسن‌ صبا» را به‌ جای‌ آورده‌ است‌.
به‌ مناسبت‌ قریب‌ به‌ نیم‌ قرن‌ خاموشی‌ مراد و استادش‌ «صبا» با وی‌ به‌ گفت‌ وگو نشستیم‌.
مرحوم‌ صبا در دورانی‌ ظهور کردند که‌ ساز «ویلون‌» سازی‌ مهجور بود و این‌ ساز «تار» بود که‌ حاکمیت‌ تام‌ داشت‌أ به‌ عبارتی‌ «تار نوازی‌» جریانی‌ غالب‌ بود. شاگردان‌ آقا حسینقلی‌ و میرزا عبدالله‌ و خصوصاص درویش‌خان‌ که‌ مرحوم‌ صبا از محضر هر سه‌ بزرگوار بهره‌ گرفتند چنان‌ خوش‌ درخشیده‌ بودند که‌ مجال‌ جریان‌ آفرینی‌ و جریان‌سازی‌ آن‌ هم‌ در سازی‌ مانند ویلون‌ )که‌ سازی‌ غیربومی‌ بود( طبعاص پدید نیامد، اما پس‌ از پدید آمدن‌ مکتب‌ صبا «ویلون‌» تا حدی‌ سازی‌ رسمی‌ قلمداد می‌شود و حداقل‌ یک‌ نسل‌ ویلونیست‌ تربیت‌ می‌شود. این‌ تحول‌ را در موسیقی‌ ایرانی‌ چگونه‌ ارزیابی‌ می‌کنید?
پیش‌ از هرچیز بهتر است‌، برای‌ ارزیابی‌ این‌ پدیده‌ از عنوان‌ ساز رسمی‌ برای‌ ساز ویلون‌ استفاده‌ نشود. بطور کلی‌ بهتر است‌ بگوییم‌ که‌ «ویلون‌ یک‌ ساز غربی‌ بوده‌ است‌ که‌ مرحوم‌ صبا این‌ ساز را چنان‌ با موسیقی‌ ایرانی‌ مانوس‌ کرد که‌ آن‌ را می‌توان‌ یک‌ ساز ایرانی‌ شده‌ قلمداد کرد که‌ قابل‌ استفاده‌ برای‌ اجرای‌ تمامی‌ مقام‌ها و دستگاه‌های‌ ایرانی‌ به‌ بهترین‌ وجه‌ است‌.»
بنابراین‌سازی‌ بوده‌ که‌ می‌شده‌ از آن‌ برای‌ قابلیت‌های‌ موسیقی‌ ایرانی‌ بهره‌ گرفت‌أ بطور کلی‌ اگر هر سازی‌ موقعیتی‌ پیدا کند که‌ همه‌ بخش‌های‌ موسیقی‌ ایرانی‌ را به‌ بهترین‌ وضع‌ بازتاب‌ و پوشش‌ دهد، حتماص باید ما برای‌ نشان‌ دادن‌ موسیقی‌ ایرانی‌، استفاده‌ کنیم‌. این‌ مساله‌یی‌ بود که‌ در نظر مرحوم‌ صبا و استاد ایشان‌ «استاد کلنل‌ وزیری‌»مد نظر قرار گرفت‌ و آن‌ را درک‌ کردند و این‌ ساز را ارایه‌ دادند. به‌ اضافه‌ اینکه‌ فهمیدند وجود این‌ ساز برای‌ «بداهه‌ نوازی‌»، مانند دیگر سازهای‌ اصلی‌ و اصیل‌ ایرانی‌ مناسب‌ است‌أ همچنین‌ این‌ ساز در ارکستر هم‌ می‌تواند در به‌ دست‌ آمدن‌ صدای‌ زیبا از ارکستر، نقش‌ سازنده‌ مناسبی‌ را ایفا کند. این‌ بود دلیل‌ استفاده‌ از این‌ ساز در آن‌ سال‌ها.
بنابراین‌ باید این‌ را گفت‌ که‌ 1 ویلون‌ به‌ توسط‌ «صبا» و نیز از طریق‌ «وزیری‌»، یک‌ ساز غربی‌ ایرانی‌ شده‌، شد و چون‌ توانست‌ تمام‌ مقام‌ها را به‌ نحو احسن‌ به‌ گوش‌ شنونده‌ ایرانی‌ برساند و آنان‌ نیز لذت‌ ببرند از نوای‌ سه‌ گاه‌ و چهارگاه‌ )ویلون‌( همان‌گونه‌ لذت‌ ببرند که‌ از دیگر سازهای‌ ایرانی‌ می‌برند. نتیجه‌ اینکه‌ این‌ ساز به‌ جد مطرح‌ شد و توانست‌ جای‌ خوبی‌ را در بین‌ سازهای‌ ایرانی‌، کسب‌ کند.
استاد! به‌ نظر جنابعالی‌ اساساص ساز «ویلون‌» چه‌ ویژگی‌هایی‌ داشت‌ که‌ قابلیت‌ صدادهی‌ موسیقی‌ ایرانی‌ را توانست‌ در درون‌ خویش‌ نشان‌ دهد?
سوال‌ بجایی‌ است‌. ساز ویلون‌ به‌ واسطه‌ اینکه‌ سازی‌ «آرشه‌یی‌» نه‌ ضربی‌ و نه‌ زخمه‌یی‌ است‌، سازی‌ مضرابی‌ نیست‌ که‌ نت‌ها مقطع‌ باشند، بلکه‌ می‌توانید یک‌ نت‌ را بطور ممتد بکشید. این‌ خاصیتی‌ است‌ که‌ در سازهای‌ دیگر مانند «تار» و «سنتور» با گرفتن‌ «ریز» امکان‌پذیر است‌أ در این‌ سازهای‌ مضرابی‌ اگر بخواهید از یک‌ نت‌ به‌ نت‌ دیگر بروید نمی‌توانید مانند ویلون‌ ]اصطلاحا[ به‌ صورت‌ «مالشی‌» بروید و نیز آن‌ تاؤیر مالش‌ و ناله‌یی‌ که‌ در ویلون‌ وجود دارد بخاطر فقدان‌ کمان‌ ]که‌ ویژگی‌ ویلون‌ است‌[ در آن‌ سازهای‌ مضرابی‌ وجود ندارد.
در اینجا بجاست‌ که‌ یک‌ بحث‌ تاریخی‌ را مطرح‌ کنیم‌. ویلون‌نوازی‌ در موسیقی‌ ایرانی‌ پیش‌ از مرحوم‌ صبا وجود داشت‌أ بطور مثال‌ «رکن‌الدین‌ مختاری‌» و «حسین‌ یاحقی‌» و... از نمونه‌های‌ بارز آن‌ بودند، اما نیک‌ پیداست‌ که‌ ویلون‌ نوازی‌ ما از همان‌ سبک‌ قدمایی‌ کمانچه‌نوازی‌ پیروی‌ می‌کرد، یعنی‌ ویلون‌نوازان‌ سعی‌ بر آن‌ داشتند که‌ همان‌ شیوه‌ و سبک‌های‌ کمانچه‌نوازی‌ را در نوازندگی‌ ویلون‌ پیاده‌ کنند، تا جایی‌ که‌ در این‌ سبک‌ ویلون‌نوازی‌ متاؤر از کمانچه‌نوازی‌، در پرده‌گیری‌ از بالا دست‌ به‌ پایین‌ دست‌ عدول‌ نمی‌کردند. مرحوم‌ صبا چه‌ تحولی‌ در این‌ عرصه‌ به‌ وجود آوردند که‌ هم‌ قابلیت‌های‌ صدادهی‌ خودساز ویلون‌ لطمه‌ نبیند و هم‌ قابلیت‌های‌ بومی‌ نوای‌ ایرانی‌ در درون‌ این‌ ساز وجود داشته‌ باشد!?
سوال‌ خوبی‌ است‌. دیگران‌ که‌ ساز ویلون‌ را استفاده‌ کردند، بخاطر اینکه‌ قبلا نوازنده‌ کمانچه‌ بودند، در حقیقت‌ ویلون‌ را کمانچه‌وار می‌نواختند! حال‌ اینکه‌ صبا البته‌ با ارایه‌ طریق‌ آقای‌ کلنل‌ وزیری‌ و نیز با آن‌ کنکاش‌ و خلاقیتی‌ که‌ خودش‌ داشت‌، چنان‌ که‌ با تمامی‌ نوازندگان‌ ویلون‌ غربی‌ ]که‌ در آن‌ موقع‌ ایران‌ بودند[ و نوازندگان‌ ویلون‌ غربی‌ نواز ارتباط‌ داشت‌، یک‌ تکنیک‌ معقولی‌ را پیاده‌ کرد. متوجه‌ باشید! معقول‌ که‌ می‌گویم‌ یعنی‌ نه‌ فقط‌ مساله‌ این‌ باشد که‌ تکنیک‌ غربی‌ را عینا منتقل‌ کند، بلکه‌ تکنیکی‌ را با توجه‌ به‌ مشخصات‌ ایرانی‌ ارایه‌ داد که‌ مناسب‌، متناسب‌، معتدل‌ و معقول‌ باشد.
بنابراین‌ با این‌ کار «صبا» ساز کمانچه‌ را با ویلون‌ از نظر صدادهی‌ جدا کرد و در عین‌ حال‌ یک‌ ساز جدید ایرانی‌ شده‌ در موسیقی‌ ایرانی‌ پدید آمدأ بدون‌ اینکه‌ لطمه‌یی‌ به‌ سازهای‌ دیگر زده‌ بشود، ویلون‌ خودش‌ به‌ عنوان‌ یک‌ ساز جدید شروع‌ به‌ فعالیت‌ کرد.
استاد صبا شاید از معدود موسیقیدانانی‌ است‌ که‌ عمده‌ سبک‌ها و روش‌های‌ مکتب‌ قدما را نه‌ تنها در یک‌ ساز بلکه‌ در تمامی‌ سازها، آن‌ هم‌ در محضر بزرگترین‌ اساتید زمانه‌ آموخت‌. کمتر موسیقیدانی‌ است‌ که‌ از این‌ حسن‌ اتفاق‌ بهره‌مند شده‌ است‌. حتی‌ به‌ جرات‌ می‌توان‌ گفت‌: استاد وی‌ «کلنل‌ وزیری‌» مانند ایشان‌، این‌ همه‌ احاطه‌ به‌ نحله‌های‌ گوناگون‌ موسیقی‌ ایرانی‌، نداشت‌. اما با وجود این‌ احاطه‌ و تجربه‌اندوزی‌ بی‌نظیر، صبا یک‌ فاصله‌ بنیادینی‌ با آن‌ سنت‌ می‌گیرد. چه‌ خلایی‌ استاد صبا در موسیقی‌ اصیل‌ ایرانی‌ دید که‌ به‌ فکر چنین‌ تحول‌ و رنسانس‌ موسیقیایی‌ شدند?
در حقیقت‌ می‌شود گفت‌ که‌ آن‌ خلا همان‌ تکرار مکررات‌ بود. معمول‌ بود که‌ موسیقیدانانی‌ هم‌ سعی‌ می‌کردند آنچه‌ را که‌ از قدما گرفتند، به‌ نحوی‌ پس‌ بدهند، می‌توانیم‌ بگوییم‌ که‌ کسانی‌ که‌ چیزی‌ را بگیرند و همان‌ را پس‌ بدهند، اینها در حقیقت‌ همان‌ یاد گرفته‌ها را می‌گیرند و پس‌ می‌ دهند.
دوری‌ است‌ که‌ تکرار می‌شود!
بله‌! این‌ همان‌ ضبط‌ صوت‌ است‌! بنابراین‌ تکرار این‌ مکررات‌ خسته‌آور است‌. صبا و استادش‌ کلنل‌ وزیری‌ دریافتند که‌ با توجه‌ به‌ زمان‌ باید جلو رفت‌أ چنین‌ توجهی‌ به‌ زمان‌ بود که‌ آنقدر ایشان‌ را برجسته‌ می‌کند که‌ شاگردان‌ فراوانی‌ را مجذوب‌ خود می‌کند و با این‌ ساز ایرانی‌ شده‌ )ویلون‌( توانستند این‌ حقیقت‌ را نشان‌ دهند «که‌ باید متناسب‌ با زمان‌ بود» و نهایتا تحولی‌ را در عرصه‌ موسیقی‌ به‌ وجود آورند.
البته‌ استاد ایشان‌ «درویش‌ خان‌» هم‌ بسیار نوآور بودند. سوالی‌ که‌ مطرح‌ است‌، این‌ است‌ که‌ به‌ هر حال‌ مرحوم‌ صبا سبک‌ و مکتبش‌ در راستای‌ مرحوم‌ درویش‌خان‌ است‌ یا سبک‌ و مکتبی‌ نوین‌ نوآوری‌ کردند!
چون‌ ساز مرحوم‌ صبا متفاوت‌ بود و تحول‌ وی‌ هم‌ معطوف‌ به‌ «ویلون‌» بود، طبعا نحوه‌ تکنیکی‌ که‌ هم‌ به‌ لحاظ‌ اجرایی‌ برای‌ این‌ ساز در نظر گرفته‌ بودند، بسیار متفاوت‌ با ساز تار و سه‌تار است‌. با وجود اینکه‌ ایشان‌ ساز تار و سه‌تار را بسیار خوش‌ می‌نواختند و با وجود حفظ‌ شیوه‌ قدما، ایشان‌ نوآوری‌ و خلاقیت‌های‌ خویش‌ را هم‌ به‌ منصه‌ ظهور تبدیل‌ کردند.
حال‌ به‌ خود این‌ دو پدیده‌ «تحول‌» و «نوآوری‌» می‌پردازیم‌. بطور کلی‌ مرحوم‌ صبا چه‌ نوآوری‌ در عرصه‌ موسیقی‌ بنیان‌ گذاشتند?
مرحوم‌ صبا بخاطر اینکه‌ خود از شاگردان‌ آقا میرزا عبدالله‌ در ساز سه‌تار و شاگرد خوب‌ آقا حسینقلی‌ در تار بود و همچنین‌ شاگرد خوب‌ تار و سه‌تار در مکتب‌ درویش‌ خان‌ بود.
در کمانچه‌ شاگرد «حسین‌ اسماعیل‌زاده‌»، در ضرب‌ شاگرد «حاجی‌ خان‌ ضرب‌ گیر»، در نی‌ شاگرد «نایب‌ اسدالله‌»، در سنتور شاگرد «علی‌ اکبر شاهی‌» و تا حدی‌ «سماع‌ حضور» بودند! که‌ این‌ اساتید در ساز خویش‌ سرآمد بودند، صبا نیز شاگرد درجه‌ یک‌ آنها بود!
بله‌! در حقیقت‌ در عرصه‌ سنتور با استاد حبیب‌ سماعی‌ پسر «سماع‌ حضور» معاشرت‌ تنگاتنگ‌ داشت‌ تا بتواند محضر پدر حبیب‌ یعنی‌ «سماع‌ حضور» را درک‌ کند. همواره‌ سعی‌ می‌کرد از امثال‌ «حبیب‌ سماعی‌» نهایت‌ استفاده‌ را ببرد تا بتواند تجربه‌ در این‌ سازها بیابد.
حتی‌ می‌توان‌ وی‌ را احیا کننده‌ سنتور در آن‌ دوران‌ نامید.
باید بپذیریم‌ که‌ «حبیب‌ سماعی‌» چندان‌ برای‌ احیای‌ این‌ ساز کوشا نبود، بلکه‌ همکاری‌ وی‌ با صبا باعث‌ شد که‌ این‌ ساز متروک‌ ایرانی‌، بار دیگر به‌ کار گرفته‌ شود، حتی‌ صبا برای‌ «حبیب‌» کلاس‌ درس‌ می‌گذارد تا وی‌ به‌ تدریس‌ بپردازد )بگذریم‌ از اینکه‌ «حبیب‌» چندان‌ دل‌ و دماغ‌ تدریس‌ را نداشت‌(، حتی‌ «حبیب‌» می‌گفت‌ کسی‌ می‌خواهد با اصول‌ سنتورنوازی‌ آشنا شود. اول‌ باید پیش‌ «صبا» برود بعد...، بگذریم‌.
به‌ هرحال‌ «صبا» با این‌ نوع‌ درس‌آموزی‌ می‌خواست‌ بیشتر معرفت‌ بیاموزاند. همان‌ معرفتی‌ که‌ ایشان‌ بارها به‌ من‌ آموختند و ایشان‌ همواره‌ تاکید می‌کردند که‌ یادگیری‌ یک‌ مساله‌ است‌ و معرفت‌آموزی‌ مساله‌ دیگری‌ است‌ که‌ باید آن‌ را کسب‌ کرد. بنده‌ پیش‌ از اینکه‌ ایشان‌ مرحوم‌ شوند، دو سال‌ به‌ محضر و خدمت‌ ایشان‌ می‌رفتم‌، همواره‌ بر معرفت‌ موسیقایی‌ تاکید می‌کردند.
ایشان‌ بعد از یاددادن‌ تمام‌ ردیف‌ها و بعد از به‌ سرانجام‌ رسانیدن‌ این‌ ردیف‌ها، نت‌ها را خود می‌نوشتند و به‌ شاگرد می‌دادند، پس‌ از آن‌ ایشان‌ معرفت‌ موسیقی‌ به‌ محصلان‌ خود می‌آموخت‌.
بنابراین‌ ایشان‌ این‌ معرفت‌ موسیقایی‌ را پیدا کرده‌ بودند و با توجه‌ به‌ این‌ شناخت‌ عمیق‌ و دقیق‌ از موسیقی‌ ایرانی‌ توانست‌ چیزی‌ به‌ نام‌ موسیقی‌ ردیفی‌ ایرانی‌ ارایه‌ دهد که‌ این‌ ردیف‌ها )البته‌( عصاره‌ آن‌ چیزهایی‌ بود که‌ تا آن‌ زمان‌ به‌ ایشان‌ رسیده‌ بود و با توجه‌ به‌ زمان‌ و با تشخیا اینکه‌ الان‌ این‌ گوشه‌ها می‌تواند روحی‌ تازه‌ به‌ پیکره‌ موسیقی‌ ایرانی‌ بدهد، توانست‌ تحولی‌ در موسیقی‌ ایرانی‌ ایجاد کند، این‌ خدمت‌ بسیار بزرگی‌ بود. تا جایی‌ که‌ تعدادی‌ از شاگردان‌ صبا بعدها از تاؤیرگذاران‌ موسیقی‌ ایرانی‌ شدند، آن‌ شاگردان‌ بودند که‌ ارکستری‌ مانند ارکستر گلها را تشکیل‌ دادند. همچنین‌ عمده‌ آهنگسازان‌ سرشناس‌ از شاگردان‌ وی‌ بودند. نتیجه‌ اینکه‌ این‌ شاگردان‌ صبا بودند که‌ سلسله‌ موسیقی‌ ایرانی‌ را به‌ دست‌ بگیرند.
آیا این‌ نوآوری‌ها و تحول‌ مرحوم‌ صبا، سنت‌گرایان‌ موسیقی‌ ایرانی‌ که‌ در راستای‌ سنت‌ قدما قدم‌ برمی‌داشتند را برانگیخت‌? آیا حالا این‌ مخالفت‌ها بطور جدی‌ ادامه‌ دارد?
طبیعی‌ است‌ هر چیزی‌ که‌ متولد شود، در اوایل‌ توسط‌ کسانی‌ که‌ نوآور نیستند، مورد انتقاد و مخالفت‌ قرار می‌گیرد، چون‌ چنین‌ نوآوری‌هایی‌ را لطمه‌ و مانعی‌ برای‌ کار و بار خود و صد البته‌ مانعی‌ برای‌ خود موسیقی‌ می‌دانستند. اما هنر موسیقی‌، هنری‌ است‌ که‌ باید کادرها شکسته‌ شود و نیز از کادرها بیرون‌ بیاییم‌، منتها با حفظ‌ اصالت‌ها.
بله‌، مخالفت‌هایی‌ هم‌ در آن‌ زمان‌ بود و تا به‌ حال‌ هم‌ این‌ مخالفت‌ها ادامه‌ دارد. ولی‌ حالا قریب‌ به‌ اتفاق‌ متوجه‌ شده‌اند که‌ اگر آن‌ راهی‌ که‌ آقامیرزا عبدالله‌ در یک‌ قرن‌ پیش‌ طی‌ کرده‌، همچنان‌ ادامه‌ پیدا می‌کرد، ما مجبور بودیم‌ که‌ همان‌ راه‌ را دایما ادامه‌ دهیم‌ و به‌ تکرار مکررات‌ می‌پرداختیم‌ و نهایت‌ همه‌ را از موسیقی‌ ایرانی‌ دلزده‌ می‌کردیم‌.
شیوه‌ تعلیمی‌ مرحوم‌ صبا در زمینه‌ آموزش‌ ویولون‌ چگونه‌ بود?
در کلاس‌ ایشان‌ اول‌ به‌ تدریس‌ اصول‌ ویولون‌ می‌پرداختند، با توجه‌ به‌ یک‌ تکنیک‌ معقولی‌ که‌ در موسیقی‌ ایرانی‌ باید ارایه‌ داده‌ شود و بعد ایشان‌ به‌ اجرای‌ ردیف‌های‌ خودشان‌ می‌پرداختند. در آموزش‌ این‌ نوع‌ ردیف‌، اگر کسی‌ می‌توانست‌ آن‌ را بخوبی‌ یاد بگیرد و بنوازد به‌ عبارتی‌ از خود پشتکار نشان‌ دهد طبعا پیشرفت‌ می‌کرد. اما اگر کسی‌ به‌ مشکلی‌ برمی‌خورد، آن‌ را رها می‌کرد، چرا که‌ مشکلات‌ اجرایی‌ و تکنیکی‌ این‌ ساز عمدتا افراد را پراکنده‌ می‌کرد، گفتم‌ مگر کسانی‌ که‌ پشتکار از خود نشان‌ می‌دادند و علاقه‌ نشان‌ می‌دادند.
ردیف‌ و کتاب‌ دوم‌ که‌ تمام‌ می‌شد، تازه‌ کتاب‌ سوم‌ شروع‌ می‌شد. کتاب‌ سوم‌ در بردارنده‌ قطعاتی‌ بود که‌ باز هم‌ معطوف‌ به‌ زحمت‌ فراوان‌ خود هنرجو بود که‌ تکنیک‌ آن‌ به‌ حدی‌ رسیده‌ باشد که‌ بتواند آن‌ قطعات‌ را اجرا کند.
همانطور که‌ اشاره‌ کردید مرحوم‌ «صبا» همواره‌ متناسب‌ با مقتضیات‌ زمانی‌ جلو می‌رفتند، با توجه‌ به‌ اینکه‌ مرحوم‌ صبا تنها معطوف‌ به‌ یک‌ دوره‌ زمانی‌ نبودند، اگر وضعیت‌ حال‌ حاضر موسیقی‌ را می‌دیدند چه‌ اقداماتی‌ در این‌ عرصه‌ انجام‌ می‌دادند?
سوال‌ خوبی‌ است‌. ایشان‌ در همان‌ اواخر عمر شروع‌ به‌ نگارش‌ آوازهایی‌ کردند که‌ هم‌ در نوآوری‌ و هم‌ در حفظ‌ اصالت‌ می‌خواهد کوشا باشد و این‌ راه‌ را می‌خواهد باز بگذارد و دیگرانی‌ بیایند و راه‌ را ادامه‌ بدهند. من‌ یادم‌ هست‌ که‌ در مجله‌ «موزیک‌» ایشان‌ شروع‌ به‌ نت‌نگاری‌ کرده‌ و از قضا از «همایون‌» آغاز کرده‌ بودند و می‌خواستند همینطور بر روی‌ مقامات‌ نوآوری‌ کنند و آن‌ را تدوین‌ کنند که‌ متاسفانه‌ اجل‌ به‌ ایشان‌ مهلت‌ نداد.
البته‌ بنده‌ با همان‌ متد مجموعه‌یی‌ با عنوان‌ سیری‌ در دوازده‌ مقام‌ تدوین‌ و در قالب‌ جزوه‌ و ئ‌ئ نوار منتشر کردم‌. ایشان‌ هم‌ در ردیف‌ راست‌ کوک‌ و هم‌ چپ‌ کوک‌، نت‌ نگاشتند و بنده‌ نیز براساس‌ آموزه‌های‌ ایشان‌ ردیفی‌ را تدوین‌ کردم‌.ضمن‌ اینکه‌ کتاب‌ سوم‌ را مشغول‌ تمرین‌ و تدوین‌ هستم‌.
در پایان‌ اگر سخنی‌ ناگفته‌ مانده‌ بفرمایید!
یادم‌ هست‌ که‌ کتاب‌ سوم‌ را مرحوم‌ صبا به‌ من‌ درس‌ می‌دادند که‌ به‌ چهار مضراب‌ اصفهان‌ رسیدیم‌ )آنهایی‌ که‌ اهل‌ موسیقی‌ هستند می‌دادند که‌ نواختن‌ این‌ قطعه‌ در عین‌ زیبایی‌، کاری‌ مشکل‌ و پیچیده‌ است‌(.
همین‌ که‌ ایشان‌ مشغول‌ تمرین‌ و تدریس‌ بودند، در حین‌ نواختن‌، آرشه‌ را کنار کشیدند و کمی‌ فکر کردند و به‌ من‌ گفتند که‌ دیگر بس‌ است‌! تمرین‌ تمام‌ شد و می‌توانید بروید! )نشان‌ می‌داد که‌ استاد خود در این‌ وادی‌ به‌ مشکلی‌ برخوردند( بنده‌ هم‌ کلاس‌ را ترک‌ کردم‌، اما دفعه‌ بعد که‌ خدمت‌ ایشان‌ رفتم‌، چنان‌ چهارمضرابی‌ نواختند که‌ من‌ مسحور و مدهوش‌ شدم‌!
این‌ نشان‌ می‌داد که‌ حتی‌ «صبا» هم‌ خود را یک‌ هنرجو می‌دانست‌ که‌ باید روز به‌ روز به‌ کمال‌ برسد و نباید در این‌ راه‌ مغرور بود.این‌ درسی‌ بود که‌ من‌ از «صبا» گرفتم‌ که‌ همواره‌ باید در این‌ راه‌ مغرور نبود و متواضع‌ بود و همواره‌ باید هنرجو بود.
 

« آینه در آینه »

مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا

سایه‌ی او گشتم و او برد به خورشید مرا

جان دل و دیده منم، گریه‌ی خندیده منم

یار پسندیده منم، یار پسندید مرا

کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز

کان صنم قبله‌نما خم شد و بوسید مرا

پرتو دیدار خوشش تافته در دیده‌ی من

آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا

آینه خورشید شود پیش رخ روشن او

تاب نظرخواه و ببین کاینه تابید مرا

گوهر گم بوده نگر تافته بر فرق فلک

گوهری خوب نظر آمد و سنجید مرا

نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند

رشک سلیمان نگر و غیرت جمشید مرا

هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می‌نگرم

بانگ لک‌الحمد رسد از مه و ناهید مرا

چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او

باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا

پرتو بی‌پیرهنم، جان رها کرده تنم

تا نشوم سایه‌ی خود باز نبینید مرا

خسرو آواز ایران 67 ساله شد

]وقتی می بینم پس از سالها زحمت و خدمت برای هنر این سرزمین،گروهی پیدا می شوند تا قدر شناسی کنند،خستگی ام برطرف میشود...[ استاد محمد رضا شجریان

محمد رضا شجریان امروز اول مهرماه سال ۶۷،۱۳۸۶ ساله شد.

فرا رسیدن این روز را به ایشان و جامعه هنری و موسیقی ایران و به تمام دوستداران این هنرمند تبریک می گویم.

ان شا ا... خداوند به این شخصیت بزرگ و گرانمایه ایران عمری طولانی عنایت کند و سایه ایشان را از سر موسیقی ایران کم نکند.

به همین بهانه مطلبی را که پیش روی شماست جمع آوری کرده ام.

می دانم که نیم قرن فعالیت ایشان در موسیقی ایران در مطلب بنده حقیر گنجانده نخواهد شد و حق مطلب ادا نمی شود.اما بنده تمام سعی خودم را کرده ام تا  گامی هر چند کوچک برای آشنا شدن شما با ایشان برداشته باشم امیدوارم مورد توجه قرار گرفته باشد. متاسفانه به علت بلند شدن مطلب مجبور به ثبت قسمتی از مطلب اصلی شدم که از این بابت از شما عذر میخواهم.

قسمت اول مطلب که سالشمار زندگی استاد شجریان می باشد تمامآ از کتاب هزار گلخانه آواز (صفحات 439 تا 445) برگرفته شده و قسمت های دیگر مطلب هم از سایت ها و وبلاگ های موسیقی برگرفته شده که در اول هر قسمت منبع آن هم ذکر گردیده.همچنین تمام عکس هایی که در این مطلب به کار برده شده(به جز اولی)همگی از همین کتاب گرفته شده است.

در پایان مطلب هم چند لینک برای دانلود آثار استاد شجریان قرار گرفته که لینک های کمکی را برای کسانی قرار داده ام که از لینک معمولی نتوانند دانلود کنند.

 

.....................................................................

.....................................................................

 

1.سالشمار زندگی استاد شجریان:

 

1319 تولد در اول مهر ماه در مشهد....

 

۱۳۲۴  آغاز خوانندگی های کودکانه در خلوت ....

 

۱۳۲۶ ورود به سال اول پانزدهم بهمن در مشهد....

 

۱۳۲۷  آموختن تلاوت قرآن در نزد پدر....

 

۱۳۲۸ شرکت در مجمع تلاوت قرآن در نه سالگی....

 

۱۳۲۹ آغاز تلاوتهای قرآن در میتینگها و اجتماعات سیاسی آن سالها . گذراندن سال چهارم مدرسه در دبستان فرخی....

 

۱۳۳۱ تلاوت قرآن برای اولین بار در رادیو خراسان به دعوت رییس رادیو....

 

۱۳۳۲ قبولی در امتحانات شم ابتدایی با عنوان شاگرد ممتاز در بین دانش آموزان مشهد.آغاز تحصیل در دبیرستان شاه رضا....

 

۱۳۳۳ شرکت در مسابقات فوتبال دبیرستانهای مشهد....

 

۱۳۳۶ ورود به دانشسرای مقدماتی در مشهد.آشنایی با آقای جوان اولین معلم موسیقی شجریان     ( معلم سرود و موسیقی دردوران تحصیل در دانشسرای مقدماتی در مشهد)....

 

۱۳۳۸آغاز همکاری با رادیو خراسان و اجرای آوازهای بدون ساز و قراعت قران برای رادیو به طور افتخاری....

 

۱۳۳۹ دریافت دیپلم دانشسرای مقدماتی و استخدام در آموزش و پرورش و انتقال به بخش رادکان و تدریس در دبستان خواجه نظام الملک و آشنایی با سنتور....

 

۱۳۴۰ آشنایی با نت و فراگیری سنتور نزد آقای جلال اخباری و شروع سنتور سازی و تحقیق برای بهتر کردن صدای سنتور . جشن عقد کنان در ۲۱ مهر ماه با دوشیزه فرخنده گل افشان در شهر قوچان....

 

۱۳۴۱ جشن عروسی در مشهد (در ۲۰ مرداد ماه) و آغاز یک زندگی خانوادگی سی ساله با ایشان که حاصل آن سه دختر و یک پسر است....

 

۱۳۴۲ انتقال از بخش رادکان به روستای شاه آباد مشهد به عنوان مدیر دبستان شاه آباد. تولد راحله فرزند اول در ۲ مهر ماه در مشهد. ساختن اولین سنتور خود با چوب توت....

 

۱۳۴۴ تولد دختر دوم افسانه در ۲۸اردیبهشت ماه در مشهد.(افسانه بعدها با پرویز مشکاتیان ازدواج میکند).انتقال از شاه آباد به شهر مشهد و تدریس در کلاس ششم دبستان پهلوی از مهر ماه.شرکت در مسابقات والیبال معلمان مشهد....

 

۱۳۴۵ انتقال از دبستان پهلوی به دبستان عبداللهیان مشهد و نظامت و معاونت دبستان مذکور....

 

۱۳۴۶ تدریس در دبستان های مشهد و انتقال در ۲۵ آذر از مشهد به تهران.تدریس در دبیرستان صفوی  آغاز فعالیت با برنامه های رادیو ایران. آشنایی با استاد احمد عبادی. راه یابی به کلاس درس آواز استاد اسماعیل مهرتاش و انجمن خوشنویسان نزد استاد بوذری.آشنایی با رضا ورزنده (استاد سنتور) در تابستان همین سال. اجرا و ضبط اولین برنامه ی در رادیو ایران که با عنوان ((برگ سبز شماره ی ۲۱۶ )) در شب جمعه ۱۵آذر ماه پخش شد.کار در رادیو با نام مستعار ((سیاوش بیدکانی)) تا سال ۱۳۵۰ خورشیدی و بعد در رادیو و تلویزیون با نام خودش.آشنایی با اسماعیل مهرتاش در کلاس آواز ایشان....

 

۱۳۴۷ انتقال از آاموزش و پرورش به وزارت منابع طبیعی . راه یابی به کلاس خط استاد حسن میرخانی....

 

۱۳۴۸ تولد دختر سوم مژگان در ۲۷ هردیبهشت ماه در تهران. تاسیس و شروع رادیو اف-ام به طریقه ی استریو فونیک و اجرای برنامه ی ((سه گاه)) به همراهی سه تار عبادی و تار مجد برای اولین بار به طریقه ی استریو . شرکت در جشن هنر شیراز برای اولین بار. قبولی در امتحان خط (مرحله ی عالی) . راه یابی به کلاس خط استاد حسین میرخانی....

 

۱۳۴۹ آغاز همکاری با برنامه های تلویزیون ملی ایران در برنامه ی ((هفت شهر عشق)) غیره. قبولی در امتحان خط (مرحله ی ممتازی) انجمن خوشنویسان وزارت فرهنگ و هر . سفر به برغان با استاد حسین میر خانی (خطاط) ابراهیم بوذری (استاد خط شجریان) خسرو زعیمی ( مدیر عامل انجمن خوشنویسان)فرامرز پیل ارام(نقاش و استاد نقاشیخط شجریان)....

 

۱۳۵۰ آشنایی با استاد فرامرز پایور و مشق سنتور نزد ایشان و آموزش ردیف آوازی صبا نزد فرامرز پایور آشنایی و همکاری با هوشنگ ابتهاج(ه . الف . سایه)در برنامه های (گل های تازه))رادیو....

 

۱۳۵۱ شروع تهیه ی برنامه های گلهای تازه توسط هوشنگ ابتهاج در رادیو و همکاری با او. آغاز فراگیری ردیف های آوازی و تصانیف قدیمی نزد استاد عبدالله دوامی.برگزاری کنسرتی در شمال ایران با منصور صهرمی و هنرمندان دیگر.دیدار و آشنایی با آقای دوامی به وسیله ی فرامرز پایور.... 

 

۱۳۵۲ آشنایی با استاد نور علی برومند و فراگیری شیوه ی آوازی سید حسن طاهر زاده نزد ایشان در مرکز خط و اشاعه ی موسیقی و آشنایی با هنر جویان مرکز: محمد رضا لطفی و ناصر فرهنگفر          و حسین علیزاده و جلال ذوالفنون و گنجه ای و مقدسی و حدادی و دیگران....

 

۱۳۵۳ سفر برای کنسرت های هندو پاکستان و افغانستان با استاد احمد عبادی . سفر به چین و ژاپن با احمد احرار و کریم فکور و حسین ملکو پرویز قاضی سعید به عنوان میهمانان ویژه برای گشایش پروازهایی به این دو کشور....

 

 ۱۳۵۴ تولد همایون در ۳۰ اردیبهشت ماه در تهران . ماموریت رادیو و تلویزیون برای کنسرتهای فروردین در ایالات مختلف امریکا.انتقال از وزارت منابع طبیعی (به عنوان مهمور خدمت)به رادیو.قطع رابطه با مرکز اشاعه ی موسیقی و ادامه ی درس اواز در منزل استاد نورعلی برومند.... 

 

۱۳۵۵ شرکت در جشنواره ی توس (نیشابور)با فرامرز پایور , سایه, حسن ناهید, رحمت الله بدیعی, محمد اسماعیلی, عبدالوهاب شهیدی و هوشنگ ظریف.حضور در برنامه ی جشن هنر شیراز ( در حافظیه) با محمد رضا لطفی و فرهنگفر و اجرای برنامه ی ((راست پنجگاه)).کناره گیری رسمی و قطع رابطه ی کامل از رادیو در اسفند ماه.اجرای اواز در صفحات ردیف نوازی کانون پرورس فکری کودکان و نوجوانان . بهره گیری از محضر آقای برومند (در منزل خود استاد) شیوه ی آواز مرحوم طاهر زاده (آخرین جلسه روز چهار شنبه ۲۹ دی ماه).فوت رضا ورزنده(۲۹ دی ماه) و نور علی برومند (۳۰ دی ماه) . آغاز ضبط تصانیف قدیمی با صدای عبدالله دوامی...

 

۱۳۵۶ اجرای برنامه ی ((نوا)) به همراهی محمد رضا لطفی و گروه شیدا در جشن هنر شیراز.اجرای موسیقی ((چهره به چهره)) و ((گلبانگ)) . کناره گیری از رایو به خاطر جو نامساعد. تاسیس شرکت دل آواز برای انتشار برنامه های خود....

 

۱۳۵۷ احراز مقام اول تلاوت قرآن سراسر کشور در مرداد ماه. اجرای بخشی از ((تلاوت قرآن)) .انتشار آلبوم ((گلبانگ))( دو نوار). همکاری در تاسیس کانون ((چاوش)) با هوشنگ ابتهاج و محمد رضا لطفی برای ادامه ی فعالیت های موسیقی در خارج از رادیو تلویزیون(شجریان در آنجا تدریس میکرد)....

 

۱۳۵۸ آشنایی با فیلسوف یگانه استاد غلامرضا دادبه( جانسوز) در منزل استاد خط مرتضی عبدالرسولی و آغاز فراگیریی و شناخت بایگانی های فرهنگ و نوا ,... فرهنگ پهلوانی و جوانمردان , فرهنگ مادرنوایی .اجرای موسیقی ((خلوت گزیده)) .(( پیغام اهل راز)) ( شامل دو نوار : راز دل و انتظار دل).آخرین کنسرت ها با گروه پایوردر مهر ماه در تالار رودکی . کنسرت ماهور با محمد رضا لطفی و گروه شیدا در تالار رودکی و دانشکاه ملی در آبان ماه....

 

۱۳۵۹ فوت استاد دوامی . اجرای موسیقی ((عشق داند)) ( در ابو عطا) اجرای موسیقی ((ساز قصه گو)) ( اواز سه گاه در انتشار مجدد, البوم پیغام اهل راز). انتشار نوار موسیقی ((پیغام اهل راز )) (شامل دو نوار : راز دل انتظار دل).... 

 

۱۳۶۱ اولین کنسرت در سفارت ایتالیا به همراهی پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگفر (آستان جانان) پس از سه سال کناره گیری از فعالیت های کنسرتی - اجرای موسیقی نوا (مرکب خوانی) و سر عشق     (ماهور) و (بیداد).... 

 

۱۳۶۲ اجرای موسیقی ((همایون مثنوی)) با منصور صارمی. اجرای موسیقی ((چهار گاه)) (با فرهنگ شریف) و دیگر اواز ها در برنامه های خصوصی.... 

 

۱۳۶۴ اجرای موسیقی ((گنبد مینا ))و ((جان عشاق)). انتشار نوار موسیقی ((بیداد))....

 

۱۳۶۵ انتشار نوارهای موسیقی (نوا)) ( مرکب خوانی ),((سر عشق)) (ماهور) و ((استان جانان)). ضبط ده اواز به همراهی ویولن حبیب الله بدیعی در مونیخ در منزل دکتر علی خادمی....

 

۱۳۶۶ اغاز کنسرت ها در اروپا پس از انقلاب و شروع همکاری با گروه عارف . اجرای موسیقی ((دود عود)) ,((دستان))و....

 

۱۳۶۷ برگذازی سه شب کنسرت برای بزرگداشت حافظ در تالار رودکی( وحدت).انتشار نوار ((دستان))....

 

۱۳۶۸ اجرای ((ماهور)) و ((ابو عطا)) در کنسرت های بهاره در اروپا با پیرنیاکان, جمشید عندلیبی, و اعیان. اجرای ((نوا)) و ((افشاری)) در کنسرت های پاییزه اروپا به همراهی مشکاتیان و گروه عارف و دو شب کنسرت در اسفند ماه به دعوت شهردار بارسلون در این شهر به همکاری نی حسین عمومی , تار طلایی و تنبک شمیرانی....

 

۱۳۶۹ سفر به تاجیکستان به دعوت خصوصی وزیر فرهنگ و هنر تاجیکستان پرده برداری از پیکره ی باربد و دو شب کنسرت در کاخ باربد به همراه کمانچه ی محمود تبریزی زاده , سه تار رضا قاسمی , و تنبک مجید خلج. کنسرتهایی در امریکا به همراهی پیرنیاکان عندلیبی و اعیان. اجرای مو سیقی ((سرو چمان)) , (( پیام نسیم)) , و ((دل مجنون)) ( هر سه در امریکا). کنسرت شجریان برای زلزله زدگان رودبار در لس انجلس. سخنرانی در پنج دانشگاه معتبر امریکا برای دانشجویان و محققین....

 

۱۳۷۰ برگزاری پنج شب کنسرت در پارک ارم و هشت شب کنسرتهای افتخاری برای مردم جنوب شهر تهران در فرهنگسرای بهمن(کشتارگاه سابق تهران) در اسفند ماه.برگزاری کنسرت شکوهمندی به مدت پنج شب در محوطه ی چهل ستون اصفهان.کنسرتهای اروپا با جهاندار و گروه آوا . جدایی از همسر اول خانم فرخنده گل افشان. اجرای موسیقی ((دل شدگان)) و ((اسمان عشق)). انتشار نوارهای موسیقی ((سرو چمان)) , ((پیام نسیم)),(( دل مجنون)) و (( خلوت گزیده))....

 

۱۳۷۱ ازدواج با همسر دوم خانم کتایون خوانساری. کنسرتهای مرحله ی دوم در آمریکا با داریوش پیر نیاکان ,جمشید عندلیبی و همایون شجریان ( اگوست تا نوامبر) .برنامه ای با هابیل علی اف و همایون شجریان در سالن تالار رودکی(وحدت) ,تهران. اجرای موسیقی ((یادایام)) . انتشار نوارهای ((دل شدگان )) و ((اسمان عشق))....

 

۱۳۷۲ انتشار گزارشی همراه با گفتگویی با شجریان تحت عنوان (( محمد رضا شجریان استاد آواز ایران کجاست؟)) در نشریه ی نوید فضیلت,شماره ی ۱۶ ,سال ۲, مهر ماه ,تهران. اجرای(( سه گاه )) و     ((راست پنجگاه)) در کنسرتهای اروپایی به همراهی محمد رضا لطفی و مجید خلج در تابستان....

 

۱۳۷۳ اجرا برنامه ی ((قاصدک)) در کنسرتهای دور اروپا با پرویز مشکاتیان و همایون شجریان....

 

۱۳۷۴ کنسرتهای اصفهان,شیراز,ساری, کرمان, و سنندج با گروه اوا.برگزاری کنسرتی در اروپا با محمد رضا لطفی در ابات ماه.اجرای موسیقی ((چشمه ی نوش)) در ( فرانسه).انتشار نوارهای موسیقی ((همایون مثنوی)) ,(( گنبد مینا )),(( جان عشاق)), چشمه ی نوش))و (( یاد ایام)). اجرای موسیقی ((در خیال))....

 

۱۳۷۵ درگذشت پدر در ۱۸ آذر ماه در سن ۸۵ سالگی.اجرای موسیقی ((رسوای دل)) در دبی.انتشار موسیقی(( در خیال)) . انتشار نوار موسیقی ((ساز قصه گو)) ( اواز سه گاه در انتشار مجدد, آلبوم پیغام اهل راز).... 

 

۱۳۷۶ تولد پسر دوم رایان (از ازدواج دوم) در ونکوور کانادا.اجرای برنامه های((سه گاه)) و ((ماهور)) در کنسرتهای دور اروپا با همکاری داریوش طلایی, سعید فرجپوری و اهمایون شجریان در پاییز .اجرای موسیقی(( شب ,سکوت , کویر)) .اجرا و انتشار موسیقی ((معمای هستی)) در کلن, المان. اجرا و انتشار موسیقی ((شب وصل)). انتشار نوار موسیقی ((رسوای دل)). انتشار نوار موسیقی ابوعطا((عشق داند))....

 

اجرای کنسرت های تهران,اصفهان, و دور اروپا با گروه آوا. برگزاری کنسرت در آمریکا در شهریور ماه.اجرای (( آرام جان )) .انتشار نوار ((پیام نسیم). انتشار نوار موسیقی ((شب ,سکوت, کویز)). انتشار نوار موسیقی((چهره به چهره)).انتشار نوار موسیقی((راست پنجگاه))....

 

۱۳۷۸ اجرای ((ماهور)) و((افشاری)) در پنج کنسرت به نفع دانش اموزان در شهر هشتگرد.دریافت جایزه ی پیکاسو و دیپلم افتخار یونسکو از دبیر کل یونسکو ((اقای مایور)) در پاریس, شهریور ماه. انتشار نوار ((آرام جان)) . اجرای ((آهنگ وفا)) .انتشار نوار ((تلاوت قرآن)) (۱) و (2)....

 

۱۳۷۹ انتشار کتاب((راز مانا)) ( زندگی,دیدگاه و اثار استاد آواز ایران, محمد رضا شجریان)کار محمد جواد غلامرضا کاشی ,محسن گودرزی, و علی اصغر رمضانپور, نشر کتاب فردا, چاپ اول تهران.اجرای برنامه ((نوا ))و ((داد و بیداد)) (زمستان) در کنسرتهای دور اروپا و امریکا و کانادا به همراهی حسین علیزاده,کیهان کلهر و همایون شجریان. عمل جراحی کلیه و دهانه های معده در واشنگتن در ۲۰ اسفند ماه.... 

 

۱۳۸۰ عمل جراحی برای چسبندگی روده در تهران در آبان ماه....

 

۱۳۸۱ اجرای برنامه ی (( راست پنجگاه ))و(( مرکب خوانی)) در کنسرتهای دور اروپا و کانادا با حضور حسین علیزاده, کیهان کلهر و همایون شجریان. انتشار نشریه ی (( دفتر هنر )) شماره ی ۱۵, ویژه ی محمد رضا شجریان ,در اسفند ماه ,در کالیفرنیا....

 

1382 اجرای کنسرت در تالار وزارت کشور در یادبود زلزله زدگان بم،و گرامیداشت مرحوم ایرج بسطامی

 

1384 اجرای کنسرت در تالار بزرگ کشور(تهران)در آذر ماه و اجرای کنسرت در لندن(کوئین الیزابت هال)

 

1385 اجرای کنسرت در فرانسه

 

1386 اجرای کنسرت در تالار وزارت کشور در تهران

]کنسرت های سال 82 به بعد اضافه شده[

 

.....................................................................

.....................................................................

 

2.آثار]ازسایت ویکیپدیا[

 

غوغای عشق بازان،۱۳۸۶ در دستگاه شور و آواز افشاری

سرود مهر این اثر در آواز بیات ترک و افشاری به همراه اثر قبل به صورت هم‌زمان اجرا و انتشار یافته‌است.

ساز خاموش در آواز دشتی، در سال ۱۳۸۴ اجرا و در سال ۱۳۸۶ انتشار یافته‌است.

جام تهی، اردیبهشت ۱۳۸۴ (که در این سال به صورت رسمی بیرون آمد ولی ضبط آن به دهه پنجاه برمی‌گردد)

فریاد، ۱۳۸۳

بی تو به سر نمی‌شود، ۱۳۸۱

زمستان است، ۱۳۷۹

بوی باران ۱۳۷۸

آرام جان، ۱۳۷۸

آهنگ وفا، ۱۳۷۸

تلاوت قرآن ۱و ۲، ۱۳۷۸

شب، سکوت، کویر، ۱۳۷۷

چهره به چهره، ۱۳۷۷

راست پنجگاه، ۱۳۷۷

معمای هستی، ۱۳۷۶

شب وصل، ۱۳۷۶

رسوای دل، ۱۳۷۶

عشق داند، ۱۳۵۹

ساز قصه‌گو، ۱۳۶۷

در خیال، ۱۳۷۵

پیغام اهل دل، ۱۳۷۵

همایون مثنوی، اجرا ۱۳۶۳، انتشار ۱۳۷۴

گنبد مینا، ۱۳۷۴

جان عشاق، ۱۳۷۴

چشمهٔ نوش، ۱۳۷۴

یاد ایام، ۱۳۷۴

دلشدگان، ۱۳۷۱

آسمان عشق، ۱۳۷۱

سرو چمان، ۱۳۷۰

خلوت گزیده، ۱۳۷۰

دل مجنون، ۱۳۷۰

پیام نسیم، ۱۳۷۰

دستان، ۱۳۶۷

دود عود، ۱۳۶۷

نوا، مرکب خوانی، ۱۳۶۵

سر عشق، ۱۳۶۵

ماهور، ۱۳۶۵

آستان جانان ۱۳۶۲

بیداد، ۱۳۶۴

پیغام اهل راز (راز دل و انتظار دل)، ۱۳۵۸

گلبانگ، ۱۳۵۷

برنامه گلهای ۲۳، ۲۵، ۴۱، ۷۱، ۷۷، ۱۰۷، ۱۲۱، ۱۳۳، ۱۴۱، ۱۴۷، ۱۵۸، ۱۶۰

سپیده

به یاد عارف

بت چین

دولت عشق

جان جان

رباعیات خیام

قاصدک

قرآن در دستگاه فارسی که پس از فوت پدرشان با نام به یاد پدر ۱ و ۲ به بازار آمد

.....................................................................

.....................................................................

 

3.برخی از هنرمندان همراه استاد شجریان در آثار ایشان]از آرشیو وبلاگ تحریر[

 

 تار : جلیل شهناز – فرهنگ شریف – هوشنگ ظریف – لطف اله مجد – غلامحسین بیگجه خانی - محمدرضا لطفی – حسین علیزاده – مجید درخشانی – داریوش طلایی – داریوش پیرنیاکان

 

سه تار : احمد عبادی – جلال ذوالفنون – محمدرضا لطفی – داریوش پیرنیاکان – رضا قاسمی – پرویز مشکاتیان

 

ویولون : علی تجویدی - حبیب اله بدیعی – پرویز یاحقی – رحمت اله بدیعی – همایون خرم – اسد اله ملک

 

سنتور : فرامرز پایور – رضا ورزنده – منصور صارمی – مجید نجاحی – فضل اله توکل – پرویز مشکاتیان – پشنگ کامکار -  مسعود شناسا – جواد بطحایی

 

نی : حسن کسایی – محمد موسوی – حسن ناهید – عبدالنقی افشارنیا - بهزاد فروهری – جمشید عندلیبی

 

کمانچه : علی اصغر بهاری – رحمت اله بدیعی – کیهان کلهر – اردشیر کامکار –  هادی منتظری - محمود تبریزی زاده – سعید فرج پوری

 

پیانو : جواد معروفی – حریر شریعت زاده

 

تنبک : محمد اسماعیلی – جهانگیر ملک – ناصر افتتاح – ناصر فرهنگفر – مجید خلج – مرتضی اعیان – همایون شجریان

 

دیگر سازها : عود – دف - دوتار و ...

 

 

.....................................................................

.....................................................................

 

4.برخی از شاگردان استاد شجریان که در عرصه هنر فعایت دارند]ازسایت ویکی پدیا[:

 

شهرام ناظری

علیرضا افتخاری

همایون شجریان

حسام الدین سراج

ایرج بسطامی(خداوند رحمتشان کند)

حمیدرضا نوربخش

محسن کرامتی

علیرضا قربانی

علی جهاندار

قاسم رفعتی

مظفر شفیعی

 

5.استادان آواز ایشان]ازسایت ویکی پدیا[:

اسماعیل مهرتاش، رضاقلی‌میرزا ظلی، تاج اصفهانی، احمد عبادی، عبدالله دوامی، اقبال‌السلطان آذر، قمرالملوک وزیری، نورعلی برومند و محمود کریمی از جمله استادانی بودند که محمدرضا شجریان ردیفها، گوشه‌ها، و دوره‌های آوازی موسیقی ایرانی را نزد آنها تمرین کرد. وی همچنین نوازندگی سنتور را نزد جلال اخباری و استاد فرامرز پایور آموخت. خود عبدالله خان دوامی شاگرد افرادی چون میرزا عبدالله و درویش خان از بزرگان موسیقی و آواز ایرانی بوده‌است.

 

6.محتوای کاری]ازسایت ویکی پدیا[:

بیشتر آوازها و تصنیف‌های اجرا شده گزیده‌ای بوده از اشعار شاعران بزرگ ایران چون سعدی، حافظ، مولوی، باباطاهر، خیام، عطار و برخی تصنیف‌های قدیمی با مضامین عاشقانه، و اجتماعی. همچنین استاد شجریان در برخی کنسرت‌ها و کارهای جدیدتر خود از «شعر نو» شاعرانی چون فریدون مشیری، نیما یوشیج، سهراب سپهری، شفیعی کدکنی، مهدی اخوان‌ثالث و هوشنگ ابتهاج استفاده کرده‌است. از جمله کارهای مشترک او گزیده‌ای است از رباعیات خیام با صدای شجریان و رباعی‌خوانی احمد شاملو(برای دانلود و دیدن اشعار رباعیات خیام اینجا کلیک کنید(.

 

.....................................................................

 .....................................................................

۷.دانلودهایی از این استاد گرامی:

 

  1. دانلود کامل اثر رباعیات خیام که شامل چندین تصنیف و آواز میشود
  2. دانلود بهار دلکش
  3. دانلود دلشدگان
  4. دانلودای عاشقان ای عاشقان
  5. دانلودشمع و پروانه
  6. دانلود یعنی چه

 

لینکهای کمکی:

    

  1. دانلود بهار دلکش
  2. دانلود دلشدگان
  3. دانلودای عاشقان ای عاشقان
  4.  دانلودشمع و پروانه
  5. دانلود یعنی چه؟

 http://awaz.blogfa.com/post-130.aspx

رییس جدید شورای موسیقیدانان

shajarian.jpg 

مازیار رادمنش

دیروز محمدرضا شجریان در میان هفت عضو شورای عالی خانه موسیقی به اتفاق اکثریت آرا به عنوان رئیس این شورا برگزیده شد. کامبیز روشن روان با اعلام این خبر گفت: « در نخستین جلسه شورای عالی خانه موسیقی که بعد از ظهر دیروز در محل این خانه برگزار شد، اعضای شورا به اتفاق استاد محمد رضا شجریان را به عنوان رئیس این شورا انتخاب کردند.» در این شورا هفت عضو شورای عالی، شامل آقایان مصطفی کمال پورتراب،فرهاد فخرالدینی،هوشنگ ظریف، محمد رضا شجریان ، داود گنجه ای ، شاهین فرهت ، کامبیز روشن روان و همچنین ،داریوش پیرنیاکان(نماینده هیأت مدیره خانه در شورای عالی) ، محمد سریر (رئیس هیأت مدیره) وحمید رضا نوربخش مدیر عامل حضورداشتند.

درباره محمدرضا شجریان

محمد رضا شجریان مهر روز اول مهر 1319 شمسی در مشهد به دنیا آمد. علی اکبر پدربزرگش و مهدی پدرش صدایی رسا و زیبا داشتند و آواز می خواندند. خانواده او از مالکین بزرگ مشهد بودند و معمولا از خواندن در میان جمع پرهیز می کردند. پدرش مهدی، از صدایی پرطنین و رسا برخوردار بود و از جوانی آواز خواندن را آغاز کرد، اما به دلیل فضای نامناسبی که در آن ایام برای خوانندگی وجود داشت، از آوازخوانی خودداری کرد و به قرائت قرآن روی آورد. پدر، تا پایان عمر همین رفتار را ادامه داد و در قرائت قرآن جایگاه خاصی در مشهد پیدا کرد و شاگردان بسیاری در این زمینه تربیت کرد. محمدرضا شجریان یکی از شاگردان قرائت قرآن پدرش است. او که از سن شش سالگی به قرائت قرآن می پرداخت، در دوازده سالگی در مشهد کاملا شناخته شده بود و در مجامع مختلف مانند مدرسه و برخی مجامع دینی قرآن می خواند. وی برخلاف خواست خود از سال چهارم دبیرستان به دانشسرای تربیت معلم رفت و از بیست سالگی به معلمی در روستاهای خراسان پرداخت. محمد رضا شجریان در سن 21 سالگی ازدواج کرد.

آغاز سنتور نوازی و آواز خوانی

وی از دوره نوجوانی به آواز علاقه پیدا کرد ولی به دلیل عدم دسترسی به رادیو امکان شنیدن آواز را نداشت. اما وقتی به دانشسرا رفت، در محیط شبانه روزی آنجا موفق شد که « برنامه گلها» و « ساز تنها» ی رادیو ایران که در آن زمان مهم ترین محل انتشار موسیقی ایرانی بود، بشنود. همین دسترسی باعث شد که وی به تمرین آواز بپردازد. در دانشسرا، دبیر موسیقی به نام « جوان» به راهنمایی او پرداخت، اما تمرینات اصلی او زمانی آغاز شد که بطور شخصی در اوقات فراغت دوران معلمی به کوه و صحرا می زد و تکنیک و متد آوازخوانی را با سلیقه خود تطبیق می داد و تجربه و تمرین می کرد. صداهای گوناگون آواز، تحریرها و چهچه ها را در فضای طبیعت تمرین می کرد و می آزمود. یک همکلاسی دانشسرا، به نام ابوالحسن کریمی سنتوری داشت که می توانست بنوازد. مضراب به دست گرفت و آنقدر تمرین کرد تا توانست شکسته و بسته، آهنگی را اجرا کند، بتدریج سنتور به عنوان ساز همراه او برای تمرین مورد استفاده قرار گرفت. اما سنتوری که در اختیار داشت، اصلا ساز خوبی نبود، به همین دلیل با استفاده از اطلاعاتی که از نجاری داشت، سنتوری ساخت و با آن سنتور که خودش ساخته بود، تمرینات را ادامه داد. او بعدا نیز به سنتورسازی ادامه داد و تجربیات ارزشمندی در ساخت این ساز ایرانی به دست آورد. در همان زمان نیز با شنیدن صدای « جلال اخباری» از رادیو مشهد، به صدای وی علاقمند شد و او را پیدا کرد و با هم دوست شدند.

ابدا تصنیف نمی خوانم، فقط آواز

محمد رضا شجریان بعد از سال 1340 با هنرمندان رادیو خراسان آشنا شد، اما هنوز حاضر نبود که صدایش را ضبط کند. به همین دلیل گاهی از رادیو خراسنان اشعار عرفانی و مذهبی و تلاوت قرآن او پخش می شد. پنج سال بعد، یعنی در سال 1345 به اصرار ابوالحسن کریمی، دوست دوره دانشسرا برای شرکت در امتحان موسیقی به همراه وی به تهران آمد و در حضور 12 تا 13 نفر اعضای شورا از جمله مشیرهمایون، رئیس شورا، حسینعلی ملاح، علی تجویدی و مختاری و چند تن دیگر مورد امتحان قرار گرفت. پس از امتحان آواز در مایه های مختلف، تجویدی از او پرسید: « تصنیف هم می خوانی؟» شجریان که تصنیف خوانی را دون شان یک آوازخوان می دانست، با جدیت تمام گفت: « ابدا». یک ماه بعد پاسخی از سوی رادیو به شجریان رسید: « فعلا رادیو بودجه برای استخدام خواننده ندارد.» یک سال بعد دکتر شریف نژاد، معاون وقت رادیو خراسان شجریان را تا تهران همراهی کرد و او را با یک نوار « سه گاه» به داوود پیرنیا، مسوول برنامه «گلها» معرفی کرد و از آن پس پای شجریان به رادیو و برنامه گلها باز شد، جایی که او می توانست آرزوهایش را برای تبدیل شدن به یک خواننده بزرگ برآورد.
دوران نوجوانی تا ورود به رادیو
محمدرضا شجریان در سال 1326 وارد مدرسه شد و یک سال بعد آموزش تلاوت قرآن را نزد پدر آغاز کرد. پس از آن بود که در بسیاری از اجتماعات و میتینگ های سیاسی و مذهبی آن سالها نیز حاضر می شد و در ابتدای برنامه قرآن می خواند. در سن 12 سالگی اولین بار صدای قرائت قرآن او در سال 1331 از رادیو خراسان پخش شد. او در این دوران دانش آموز برگزیده ای بود، سال چهارم دبستان را در مدرسه فرخی مشهد گذراند و در سال 1332 به عنوان شاگرد ممتاز و برگزیده در بین دانش آموزان مشهد تحصیلات ابتدایی را تمام کرد و تحصیل خود را در دبیرستان « شاه رضا» ادامه داد. او که به فوتبال نیز علاقه داشت، در مسابقات فوتبال آموزشگاههای خراسان از سن 15 سالگی شرکت می کرد. در سال 1336 وارد دانشسرای مقدماتی شد و اولین آشنایی هایش را با موسیقی و آوازخوانی در دانشسرا و با کمک آقای جوان، دبیر موسیقی دانشسرا پیدا کرد. دو سال بعد، در سال 1338 شجریان به همکاری افتخاری با رادیو خراسان پرداخت، او در رادیو آوازهای بدون ساز می خواند و قرآن قرائت می کرد.
ازدواج با بانویی فرخنده
محمدرضا شجریان در سن بیست سالگی دیپلم دانشسرای مقدماتی را گرفت و برای تدریس به بخش رادکان رفت تا در دبستان خواجه نظام الملک به معلمی بپردازد. در آنجا سنتور را جدی گرفت و سنتورنوازی باعث شد تا آواز را هم جدی تر بگیرد و دائما به تمرین آواز بپردازد. در همین دوران با جلال اخباری، خواننده رادیو مشهد و استاد سنتور آشنا شد. در سن 21 سالگی و در 21 مهرماه 1340 در شهر قوچان با فرخنده گل افشان ازدواج کرد. ازدواجی که سی سال دوام آورد و حاصل آن سه دختر و یک پسر است. راحله، دختر اول وی در سال 1342 به دنیا آمد و این دقیقا در زمانی بود که وی مشغول ساختن اولین سنتور به دست خودش بود. افسانه، دومین دختر در سال 1344 در مشهد ازدواج کرد. افسانه بعدها با پرویز مشکاتیان که از خانواده موسیقی بود، ازدواج کرد. در سال 1348 سومین دخترش به نام مژگان به دنیا آمد و در سال 1354 فرزند پسرش به نام همایون زاده شد و مانند پدر، پدر بزرگ و جدش در خانواده موسیقی و آواز ماند و خواند. او در سال 1370 از همسر اولش جدا شد و در سال 1371 با کتایون خوانساری ازدواج کرد و پنج سال بعد، در سال 1376 پسر دومش به نام « رایان» در ونکوور کانادا به دنیا آمد.
معلم روستا، آوازه خوان بزرگ شهر شد
شجریان در سال 1345 از دبستان پهلوی به دبستان عبداللهیان منتقل شد و در آنجا ناظم و معاون دبستان شد. یک سال بعد از مشهد به تهران آمد، اما همچنان به کار تدریس در دبیرستانی به نام صفوی ادامه داد. همزمان با این کار که به عنوان شغل رسمی انتخاب کرده بود، با استاد احمد عبادی آشنا شده و در رادیو ایران مشغول به کار شد. چندی بعد در کلاس آواز استاد مهرتاش پذیرفته شد. او که علاوه بر موسیقی به خوشنویسی نیز علاقه داشت، به انجمن خوشنویسان رفت و به آموزش زیر نظر استاد بوذری پرداخت و یک سال بعد موفق شد که به کلاس خوشنویسی استاد حسن میرخانی و یک سال پس از آن در سال 1348 در مرحله عالی به کلاس استاد بزرگ خوشنویسی، حسین میرخانی راه یافت. شاید هنوز سنگینی نگاه او به خواندن و وضع آن زمان موسیقی در ایران که باعث شده بود، بسیاری از خوانندگان مهم و سرشناس، چه زنان و چه مردان با نام مستعار و یا بدون نام، یا با نام « یک خواننده ناشناس» در رادیو کار کنند، اولین برنامه رادیویی اش را با عنوان برگ سبز شماره 216 با نام مستعار سیاوش بیدکانی ضبط کرد. این برنامه در شب جمعه 15 آذر 1346 پخش شد و شجریان تا سال 1350 با همین نام مستعار به همکاری با رادیو ادامه داد. پس از سال 1350 بود که او با نام اصلی خودش در رادیو و تلویزیون به خواندن پرداخت. شجریان در سال 1347 از آموزش و پرورش به وزارت منابع طبیعی منتقل شد.
هفت شهر عشق و جشن هنر شیراز
در آستانه سال 1350 محمدرضا یا سیاوش شجریان نامی شناخته شده برای دوستداران موسیقی ایرانی بود. در سال 1348 وقتی رادیو اف.ام. تاسیس شد، برنامه سه گاه شجریان با سه تار عبادی و تار مجد برای نخستین بار به شکا استریوفونیک ضبط شد. او در همان سال در بزرگترین جشنواره هنری زمان خودش یعنی جشن هنر شیراز شرکت کرد. حضور شجریان در آن دوران برای رادیو و تلویزیون ملی ایران که در کنار موسیقی پاپ و موسیقی های فرنگی دوست داشتند، موسیقی ایرانی را حمایت کنند و در حقیقت مهم ترین و جدی ترین حامی موسیقی سنتی ایران بودند، به حضور جدی موسیقی سنتی ایرانی کمک کرد. شجریان در سال 1349 همکاری با برنامه پربیننده « هفت شهر عشق» را که یک برنامه سنگین و مورد توجه نخبگان بود، آغاز کرد. او در سال 1350 با استاد فرامرز پایور آشنا شد و ردیف های آوازی صبا و مشق سنتور را نزد وی که یکی از بهترین سنتورنوازان کشور بود، ادامه داد. او در جریان تولید برنامه « گلهای تازه» با هوشنگ ابتهاج( الف. سایه) آشنا شد. به نظر می رسید که جلوه های مختلف هنرهای سنتی ایرانی دست از سر خواننده سرشناس شهر برنمی دارد. خوشنویسی را نیز مثل آواز جدی گرفته بود، در سال 1349 در امتحان مرحله ممتازی خط انجمن خوشنویسان وزارت فرهنگ و هنر قبول شد و همراه با اساتیدی مانند حسین میرخانی، ابراهیم بوذری، خسرو زعیمی و فرامرز پیل آرام سفری به برغان کرد. با شروع تهیه برنامه « گلهای تازه» توسط ابتهاج در رادیو، همکاری شجریان با هنرمندان مختلف موسیقی ایرانی جدی تر و بیشتر شد. در سال های 1351 و 1352 با استادانی مانند عبدالله دوامی( برای آموزش ردیف های آوازی و تصنیف های قدیمی)، منصور صهرمی( برای برگزاری کنسرتی در شمال ایران)، استاد نورعلی برومند( برای آموزش و فراگیری شیوه آوازی سید حسن طاهر زاده)، محمدرضا لطیف، ناصر فرهنگ، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون، گنجه ای، مقدسی و حدادی( هنرجویان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی) آشنا شد.
سفر به هند و پاکستان و ژاپن و آمریکا
رادیو تلویزیون ملی ایران که در آن دوران علاقمند بود که موسیقی سنتی ایرانی را در جهان بشناساند، امکان حضور شجریان را در کنسرت های مختلف در جهان آماده کرد. شجریان در سال 1353 همراه با استاد احمد عبادی به کشورهای هند، پاکستان و افغانستان رفته و در آنجا کنسرت های مختلفی را اجرا کرد. در همان سال همراه با احمد احرار، کریم فکور، حسین ملک و پرویز قاضی سعید طی سفری به چین و ژاپن رفت. یک سال بعد تور مسافرتی او به آمریکا آغاز شد. او از سوی رادیو تلویزیون به آمریکا رفت تا در کنسرت هایی که ماه فروردین در این کشور برگزار می شد، شرکت کند. یکی از اولین نتایج این سفرهای دائمی انتقال او از سازمان منابع طبیعی به رادیو بود. او در کنار کارش در رادیو درس آواز را در منزل استاد نورعلی برومند ادامه می داد. شجریان شیوه‌های آوازی اقبال السلطان، تاج اصفهانی، میرزا ظلی، ادیب خوانساری، قوامی و بنان را روی صفحات و نوارها به دقت دنبال کرد. از سال 1354 تدریس هنرجویان را در رشته آواز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آغاز کرد و در سال 1358 با تعطیلی این رشته کار تدریس خود را پایان داد.
تصنیف خوانی و کانون پرورش فکری
سال های 1354 و 1355 سالهای اوج فعالیت شجریان بود. این موضوع نه تنها در مورد شجریان، بلکه در مورد بسیاری دیگر از خوانندگان و آهنگسازان و نوازندگان موسیقی سنتی نیز توجه ویژه ای صورت می گرفت. بخش دولتی فرهنگ شدیدا تمایل داشت تا با حمایت از موسیقی فولکلور، سنتی و کلاسیک در مقابل موج سنگین موسیقی پاپ که فراگیر شده بود، بایستد. در این شرایط بود که سیما بینا، سیما مافی ها، هنگامه اخوان، حسین علیزاده، عبدالوهاب شهیدی، شهرام ناظری و محمدرضا شجریان از یک سو و خوانندگانی مانند مینو جوان، سیمین قدیری، منیر وکیلی، پری زنگنه نیز مورد حمایت بخش دولتی فرهنگ قرار گرفتند. کانون پرورش فکری کودکان، رادیو و تلویزیون، جشن هنر شیراز، جشنواره توس و موسسات دیگر به تولید بهترین آثار موسیقی سنتی، فولکلوریک و کلاسیک ایرانی پرداختند. شجریان در سال 1355 همراه با فرامرز پایور، هوشنگ ابتهاج، حسن ناهید، رحمت الله بدیعی، محمد اسماعیلی، عبدالوهاب شهیدی و هوشنگ ظریف در جشنواره توس شرکت کرد. وی در همان سال در حافظیه شیراز همراه با محمدرضا لطفی و فرهنگفر به اجرای درخشان راست پنجگاه به عنوان یکی از برنامه های جشن هنر شیراز پرداخت. در اسفند سال 1355 رابطه شجریان با رادیو بخاطر وضعی که توسط وی « نامساعد» نامیده شده بود، کاهش یافت و در سال 1356 این رابطه کاملا قطع شد. در همان سال او برای کانون مجموعه صفحات اجرای آواز ردیف نوازی را آماده کرد. یک سال بعد، شجریان در آخرین جشن هنر شیراز با برنامه « نوا» به همراهی گروه شیدا و محمد رضا لطفی شرکت کرد. در آنجا موسیقی « چهره به چهره» و « گلبانگ» اجرا شد. شجریان در سال 1356 از رادیو کاملا جدا شد و شرکت دل آواز را برای انتشار برنامه های خود تاسیس کرد. سالهای درخشان 1353 تا 1356 در موسیقی ایرانی در حالی به پایان می رسید که عمر حکومت محمدرضا پهلوی که همسرش فرح دیبا یکی از مهم ترین و اثرگذارترین افراد در تولید موسیقی سنتی، محلی و کلاسیک سالهای پهلوی بود، نیز به پایان می رسید.
انقلاب، ربنا، خلوت گزیده
در شیراز مسجدی به نام مسجد نور بود که انقلابیون تندرو و آتشی مزاج مسجد « آتشیها» آن را مسجد پایگاه رژیم می دانستند، این مسجد متعلق به نورالدین الحسینی الهاشمی بود، روحانی شیرازی ای که معروف بود طرفدار حکومت شاه است. این مسجد فاصله زیادی با محل برگزاری نمایش جنجال برانگیز « خوک، بچه، آتش» که در جشن هنر شیراز در سال 1356 یک صحنه ارتباط جنسی آن وسط خیابان فردوسی شیراز اجرا شد، نداشت. و کمی دور تر از این دو محل، مسجد شاهچراغ همان جایی بود که دو هفته پس از اجرای جشن هنر شیراز در انتقاد از نمایش برهنه « خوک، بچه، آتش» آیت الله سید عبدالحسین دستغیب سخنرانی تندی کرد. یک سال بعد آیت الله دستغیب، باز هم به جشن هنر شیراز اعتراض کرد، جشن هنری که به دلیل انقلاب دیگر برگزار نمی شد. اعتراض وی به خواننده ای به نام شجری بود که هم در جشن هنر آواز خوانده بود و هم در مسابقات تلاوت قرآن سراسر کشور، در سال 1357 مقام اول را به دست آورده بود. آیت الله دستغیب آنچنان با موسیقی آشنا نبود که بداند نام خواننده ای که در حافظیه راست پنج گاه را خوانده بود و ترانه « چهره به چهره» را اجرا کرده بود و در سال 57 برنده مقام اول تلاوت قرآن شده بود، همان محمدرضا شجریان است. نکته این که سالها بعد، محمود احمدی نژاد که شاگرد معزالدین و منیرالدین الحسینی الهاشمی بود، رئیس جمهور شد. فرزندان و نزدیکان آیت الله دستغیب که از انقلابیون بودند، به عنوان اصلاح طلب از صحنه سیاسی کشور حذف شدند و محمد رضا شجریان که در آخرین سال حکومت پهلوی جایزه اول تلاوت قرآن را گرفته بود، سی سال بعد، رئیس شورای موسیقی حکومت انقلابی شد. گوئی به قول فروغ فرخزاد « تنها صدا بود که مانده بود.» شاید این یک شانس بزرگ برای شجریان بود که وقتی انقلاب پیروز شد، او به عنوان یک خواننده موسیقی سنتی شناخته می شد که مدتها قبل بخاطر فضای بد رادیو از آنجا قهر کرده بود و در جوانی قرائت قرآن می کرد و وقتی صدای «ربنا» ی او برای اذان پخش شد، اگرچه به گوش کسانی که سالها با « ربنا» ی موذن زاده اردبیلی خو کرده بودند، خوش نمی نشست، اما صدایی شگفت انگیز بود. شجریان چندی پیش از پیروزی انقلاب بخشی از « تلاوت قرآن» را اجرا کرد. دو نوار آلبوم « گلبانگ» را منتشر کرد و گروه موسیقی « چاوش» را با همکاری هوشنگ ابتهاج و محمدرضا لطفی تاسیس کرد. وقتی انقلاب شد، موسیقی بیش از هر هنری در ایران دچار دگرگونی شد، نیمی از موسیقی که زنان بودند، کاملا حذف شدند و تقریبا تمام موسیقی پاپ، ملی و موسیقی راک و حتی بخش هایی از موسیقی محلی نیز تا مدتها کنار گذاشته شد. موسیقی سنتی باقی ماند. محمد رضا شجریان در سال 1358 موسیقی « خلوت گزیده» و « پیغام اهل راز» را اجرا کرد و در آبان ماه برای اجرای کنسرت ماهور با محمد رضا لطفی و گروه شیدا در تالار رودکی و دانشگاه ملی روی صحنه رفت.
«ایران، ای سرای امید» و نه سال بعد
شاید اگر شجریان می دانست که سالهای سختی برای موسیقی خواهد گذشت، سروده ابتهاج را با نام « ایران ای سرای امید» که یکی از پر شنونده ترین ترانه های شجریان است، نمی خواند. این ترانه بمانند یک سرود ملی مورد توجه گروههای مختلف اجتماعی قرار گرفت. فضای موسیقی پس از انقلاب بتدریج و در عرض دو سه سال بسته و بسته تر شد. در سال 1359 شجریان موسیقی « عشق داند» را در ابوعطا و « ساز قصه گو» را در سه گاه اجرا کرد. در سال تلخ و وبایی و خشونت بار 1360 هیچ چیزی در کارنامه شجریان ثبت نشده است. او تا سال 1361 از اجرای کنسرت خودداری کرد. در سال 1361 اولین کنسرت شجریان پس از سه سال در سفارت ایتالیا برگزار شد. در این کنسرت پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگفر با شجریان همراهی می کردند و او موسیقی نوا( مرکب خوانی) سر عشق( ماهور) و بیداد را اجرا کرد. در سال 1362 و 1363 جز اجراهای خصوصی مانند « همایون مثنوی» با منصور صارمی و « چهارگاه» با فرهنگ شریف کاری به صورت عمومی اجرا نشد. و این وضع تا سال 1364 که موسیقی « گنبد مینا» و « جان عشاق» اجرا شد و نوار موسیقی « بیداد» منتشر شد، همچنان باقی بود. در رادیو تلویزیون ملی ایران که به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده بود، از شجریان جز یک اذان و گاهی « ایران، ای سرای امید» اثری نبود و سالن های کنسرت در اختیار خوانندگان دعای کمیل بود. اجرای کنسرت در بیرون ایران هم تقریبا تصوری محال می نمود، مگر برای رفتن و بازنگشتن. از 1364 تا 1366 از شجریان تعدادی نوار و آلبوم منتشر شود. «نوا»( مرکب خوانی)، « سر عشق»( ماهور) و « در آستان جانان» در سال 1365 در آمد و ده آواز به همراهی ویولن حبیب الله بدیعی در مونیخ در خانه دکتر علی خادمی ضبط شد.
موسیقی سنتی به اروپا می رود
شاید موفقیت سینمای جدید ایران که پا به اروپا و آمریکا گذاشته بود و چشم ها را متوجه زنده بودن چیزی به اسم هنر در ایران می کرد، باعث شد که پای شجریان برای اجرای کنسرت به فرنگ باز شود. اوضاع در ایران تا حدی تغییر کرده بود، ایرانیانی که در سراسر جهان زندگی می کردند، از وحشت سال 1360 درآمده بودند و تشنه صداهایی تازه جز نوحه و غم و رنج از داخل کشور بودند. در داخل ایران هم بسیاری از هنرمندان در بخش های مختلف و ممنوع آثاری را تولید می کردند، اما اجازه پخش نداشتند، سالهایی که زیبایی ممنوع بود و معنویت تلاش می کرد به زور جای آن را بگیرد. از سال 1366 درها تا حدی باز شد. کنسرت های اروپایی شجریان در اروپا آغاز شد و او به همکاری با گروه « عارف» پرداخت. موسیقی « دود عود» و « دستان» اجرا شد. یک سال بعد، یعنی ده سال پس از انقلاب در سال 1367 برای بزرگداشت حافظ، کنسرت شجریان در تالار رودکی که حالا دیگر وحدت نامیده می شد، با استقبال وسیع مواجه شد. در همین سال نوار « دستان» نیز مجوز پخش گرفت. در سال 1368 شجریان با پیرنیاکان، جمشید عندلیبی و اعیان برای اجرای ماهور و ابوعطا به کنرست های اروپایی رفت. کنسرت های پائیزه اروپا با همکاری مشکاتیان و گروه عارف برگزار شد و در اسفند همان سال شجریان به دعوت شهردار بارسلن در این شهر دو شب کنسرت برگزار کرد. یک سال بعد، وی به دعوت خصوصی وزیر فرهنگ و هنر تاجیکستان به آن کشور رفت تا در مراسم پرده برداری از پیکره باربد شرکت کند. دو شب کنسرت در تالار باربد به همراه کمانچه محمود تبریزی زاده و سه تار رضا قاسمی و تنبک مجید خلج برگزار شد. در سال 1369 شجریان با دستانی پر به آمریکا رفت و موسیقی « سرو چمان»، « دل مجنون» و « پیام نسیم» را در آنجا اجرا کرد. او در آمریکا برای زلزله زدگان رودبار کنسرتی در لس آنجلس برگزار کرد و در پنج دانشگاه مهم آمریکا برای دانشجویان و محققین و اساتید آن دانشگاهها برنامه اجرا کرد. حالا دیگر فضای موسیقی در ایران بهتر از گذشته شده بود. شجریان کالایی گرانقیمت بود که در همه جای دنیا او را می خریدند. اما در ایران هنوز اما و اگرهای بسیاری پیش پای او بود.
کشتارگاهی که فرهنگسرا شد
تبدیل کشتارگاه سابق تهران در محله نظام آباد به یک فرهنگسرای مدرن در جنوبی ترین منطقه شهر، فقط یک تغییر در ساخت و ساز و معماری یک ساختمان نبود، شهردار جدید تهران، غلامحسین کرباسچی، منطقه ای در جنوبی ترین محله شهر را به یک فرهنگسرای واقعی تبدیل کرده بود. فرهنگسرایی که مدرن ترین ساختمان ها در آن بنا شد تا جدیدترین و مدرن ترین کارهای هنری در آن اجرا شود. شهرداری تهران در آن زمان معتقد بود تغییرات فرهنگی برای شهر تهران ضروری است. البته که آن شهردار مرد اول هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور پس از جنگ ایران بود که به نام سردار سازندگی خوانده می شد، هم سردار بود، چون مرد اول جنگ دانسته می شد و هم مرد سازندگی خوانده می شد، چون به نظر می رسید که قرار است چهره ایدئولوژیک و تلخ ایران پس از 1357 را به چهره ای مطبوع برای مردم ایران و مردم جهان تبدیل کند. در سال 1370 محمدرضا شجریان هشت شب کنسرت افتخاری برای مردم جنوب شهر تهران در فرهنگسرای بهمن( کشتارگاه سابق) برگزار کرد. شاید سلیقه کارمندان سابق کشتارگاه که حالا کارمندان فرهنگسرا شده بودند، با صدای داوود مقامی، یکی از سلاخ های قدیمی کشتارگاه تهران که از خوانندگان کوچه بازاری دوران پیش از انقلاب بود، بیشتر سازگار بود، تا با صدای شجریان، اما در کنسرت فرهنگسرای بهمن فقط مردم جنوب شهر تهران شرکت نکردند، بسیاری از کسانی که تمام صداهای شجریان را صدها بار از طریق ضبط های خانگی شان شنیده بودند و تمام نوارهایش را از قاچاق فروش ها و فروشگاههای موسیقی خریده بودند، جمع شده بودند تا صدای مرد اول موسیقی پس از انقلاب را بشنوند. در همان سال شجریان پنج شب در پارک ارم کنسرت داد. و کنسرت باشکوهی نیز به مدت پنج شب در چهلستون اصفهان برگزار کرد. در همان سال کنسرت های اروپایی او با گروه آوا ادامه یافت. نوارهای موسیقی « سرو چمان»، « پیام نسیم»، « دل مجنون» و « خلوت گزیده» منتشر شد و موسیقی « دل شدگان» و « آسمان عشق» اجرا شد.
همایون شجریان در کنار پدرش
همایون شجریان، پسری که هفده ساله شده بود و صدایی خوش داشت، از سال 1371 در کنار پدر قرار گرفت. شجریان از سال 1371 کنسرت های جدید خود را در آمریکا همراه با داریوش پیرنیاکان، جمشید عندلیبی و همایون شجریان آغاز کرد. چندی بعد به تالار وحدت تهران بازگشت تا همراه با هابیل علی اف نوازنده بزرگ جمهوری آذربایجان و همایون شجریان « یاد ایام» را اجرا کند. سال 1372 کنسرت های اروپایی را پی گرفت و همراهی با پیرنیاکان و همایون شجریان در کنسرت های داخلی و خارجی برنامه تقریبا ثابت شجریان شد. حالا دیگر فقط تهران محل اجرای کنسرت های داخلی او نبود، در سال 1374 اجراهای وی در اصفهان، شیراز، ساری، کرمان و سنندج با گروه آوا روی صحنه رفت. در آبان ماه همان سال کنسرت « چشمه نوش» در فرانسه با استقبال وسیع مخاطبان فرانسوی و ایرانی مواجه شد. از سال 1371 نوارهای موسیقی شجریان بازار را همیشه در اختیار داشت. هر اثر تازه ای از او بسرعت با مخاطبانش ارتباط برقرار می کرد و به تعداد فراوان به فروش می رفت. پدرش در سال 1375 در سن 85 سالگی درگذشت.
جایزه پیکاسو از فدریکو مایور
شجریان برگزاری کنسرت های دخلی و خارجی را ادامه داد. او در سال 1378 جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار یونسکو را از فدریکو مایور دبیرکل این سازمان در پاریس دریافت کرد. این جایزه هر پنج سال به هنرمندی که برای شناساندن فرهنگ و هنر کشورش تلاش کرده باشد، اهدا می شود. پیش از شجریان، نصرت فاتح علی خان خواننده قوالی پاکستان این جایزه را دریافت کرده بود. همچنین در سال 2001 جایزه گرمی برای کاست « بی تو به سر نمی شود» به وی تعلق گرفت. در سال 1379 کتاب « راز مانا» ( زندگی و دیدگاهها و آثار استاد آواز ایران، محمد رضا شجریان) کار محمد جواد غلامرضا کاشی، محسن گودرزی و علی اصغر رمضانپور توسط نشر کتاب فردا چاپ شد. شجریان در ده سال گذشته همواره در سفر بوده است، همواره در حال تولید و اجرا بوده و همیشه موقعیت خودش را به عنوان مرد اول موسیقی ایران حفظ کرده است. او که همیشه به انحاء مختلف و در تمام دورانهای کار حرفه ای اش از رسانه ای به نام رادیو و تلویزیون پرهیزکرده است، سالها قبل از روسای تلویزیون خواست تا از پخش صدای او خودداری کنند. محمد رضا جوزی یکی از کارمندان صدا و سیما و یکی از شاگردان دکتر احمد فردید که در دستگاه علی لاریجانی فعال بود، پاسخی پر از اهانت برای او نوشت و شجریان از این رسانه فاصله بیشتری گرفت. واقعیت این بود و هست که شجریان تبدیل به یک استاد، یک اسطوره و موجودی انکار ناشدنی دارد. چنین موجودی همیشه قابل تحسین است. اما قطعا سایه استاد چنان سنگین خواهد بود که هر نوع تغییر و تحولی در موسیقی ایرانی بدون نظر و اجازه استاد، از دشوار ترین امور باشد. هر چه باشد شجریان که یک هفته قبل پا به سن 67 سالگی گذاشت، مرد آواز همه دوران های تلخ و شیرین نیم قرن اخیر بوده است.
استادان آواز
اسماعیل مهرتاش، رضاقلی‌میرزا ظلی، تاج اصفهانی، احمد عبادی، عبدالله دوامی، اقبال‌السلطان آذر، قمرالملوک وزیری، نورعلی برومند و محمود کریمی از جمله استادانی بودند که محمدرضا شجریان ردیفها، گوشه‌ها، و دوره‌های آوازی موسیقی ایرانی را نزد آنها تمرین کرد. وی همچنین نوازندگی سنتور را نزد جلال اخباری و استاد فرامرز پایور آموخت. عبدالله خان دوامی شاگرد افرادی چون میرزا عبدالله و درویش خان از بزرگان موسیقی و آواز ایرانی بوده‌است.
محتوای کارها
بیشتر آوازها و تصنیف‌های اجرا شده گزیده‌ای است از اشعار شاعران بزرگ ایران چون سعدی، حافظ، مولوی، باباطاهر، خیام، عطار و برخی تصنیف‌های قدیمی با مضامین عاشقانه، و اجتماعی. همچنین استاد شجریان در برخی کنسرت‌ها و کارهای جدیدتر خود از «شعر نو» شاعرانی چون فریدون مشیری، نیما یوشیج، سهراب سپهری، شفیعی کدکنی، مهدی اخوان‌ثالث و هوشنگ ابتهاج استفاده کرده‌است. از جمله کارهای مشترک او گزیده‌ای است از رباعیات خیام با صدای شجریان و رباعی‌خوانی احمد شاملو.

منبع roozonline