به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
1 2 3 4 5 6 7 8 | به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بودحدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیستمباحثی که در آن مجلس جنون میرفتدل از کرشمه ساقی به شکر بود ولیقیاس کردم و آن چشم جادوانه مستبگفتمش به لبم بوسهای حوالت کنز اخترم نظری سعد در ره است که دوشدهان یار که درمان درد حافظ داشت | | که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بودبه ناله دف و نی در خروش و ولوله بودورای مدرسه و قال و قیل مساله بودز نامساعدی بختش اندکی گله بودهزار ساحر چون سامریش در گله بودبه خنده گفت کی ات با من این معامله بودمیان ماه و رخ یار من مقابله بودفغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود |