| ||||||
تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
بتولای تو بر هر دو جهان پازده ایم
تا به کوی تو نهادیم صنم روی نیاز
پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زده ایم
در خور مستی ما رطل و خم ساغر نیست
ما از آن باده کشانیم که دریا زده ایم
تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
بتولای تو بر هر دو جهان پازده ایم
همه شب از طرب گریه مینا من و جام
خنده بر گردش این گنبد مینا زده ایم
تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
بتولای تو بر هر دو جهان پازده ایم
نشوی غافل از اندیشه شیدائی ما
گرچه زنجیر به پای دل شیدا زده ایم
تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
بتولای تو بر هر دو جهان پازده ایم
تا نهادیم سر اندر قدم پیر مغان
پای بر فرق جهان از سر دار آمده ایم
تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
بتولای تو بر هر دو جهان پازده ایم
جای دیوانه چو در شهر ندادند چو ما
من و دل چند گهی خیمه به صحرا زده ایم
بسیار عالی پاینده باشی
این شعرو خیلی دوست دارم... ممنون....
kheili khoobe
سلام.واقعا خیلی خوشحالم که شما شعری به این کمیابی و زیبایی و برای ما و همه به نمابش میگذارید.با تشکر
ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی
عزیز این بیت فکر کنم درستش اینه
تا به کوی تو نهادیم سر از روی نیاز
khanandeye in sher ro kootah fekrane bad bakht, be tarze fajii koshtand .
vaay var jahalat....
?choon mesle inaa fekr nemikard... maskhare nist
از دل برآمده و به دل میشینه
داغونم میکنه این آهنگ
مرسی