بایه بایه

موسیقی اهل دل ، تنبور

بایه بایه

موسیقی اهل دل ، تنبور

عشق را باید نواخت

عشق راباید نواخت !! داشتم با خودم فکر می کردم که انسانها هرکدام به وسیله ای پناه میارند تا آرامش بگیرند . ولی خوب هرکی براساس ذائقه خودش ...

اما آنچه مشخصه اینه که ساز و نوا میتونه خیلی بهتر به آدم آرامش بده ... هرکی یه سازی رو که میشنوه حالش عوض میشه .. حتی بعضی وقتها الحان هم همینطور و قتی یکی داره زمزمه ای میکنه ممکنه همون هم به شما آرامش بده !!! 

اما چیزی که من دلم میخواد بهش برسم همون عنوان هستش یعنی :

عشق راباید نواخت

نواختن عشق ماندگار هست و میتونه دل را صفا بده !!! کاش همه میتونستند عشق را بنوازند .. آری عشق و فقط عشق ...

اکسیر عشق

از در در آمدی و من از خود به در شدم

گویی که از این جهان به جهان دگر شدم

گوشم به راه،تا که خبر می دهد زدوست

صاحب خبر بیا مد و من بی خبر شدم

گفتم ببینمش مگَرَمدردِ اشتیاق

ساکن شد ،بدیدم و مشتاق تر شد

چون شبنم او فتاده بودم پیش آفتاب

مهرم به جان رسید و به عیّوق برشدم

دستم نداد قوّت رفتن به پیش دوست

چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم

از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت

کاوّل نظر به دیدن او دیده ور شدم

بیزارم از وفای تو،یک روز و یک زمان

مجموع اگر نشستم و خرسند شدم

او را خود التفات نبودی به صید من

من خویشتن اسیر کمند نظر شدم

گویند روی سرخ تو،سعدی،که زرد کرد

اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد