1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
|
در همه دیر مغان نیست چو من شیداییدل که آیینه شاهیست غباری داردکردهام توبه به دست صنم باده فروشنرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنجشرح این قصه مگر شمع برآرد به زبانجویها بستهام از دیده به دامان که مگرکشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوستسخن غیر مگو با من معشوقه پرستاین حدیثم چه خوش آمد که سحرگه میگفتگر مسلمانی از این است که حافظ دارد |
|
خرقه جایی گرو باده و دفتر جاییاز خدا میطلبم صحبت روشن راییکه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایینروند اهل نظر از پی نابیناییور نه پروانه ندارد به سخن پرواییدر کنارم بنشانند سهی بالاییگشت هر گوشه چشم از غم دل دریاییکز وی و جام میام نیست به کس پرواییبر در میکدهای با دف و نی ترساییآه اگر از پی امروز بود فردایی |
هو
سلام آقا حامد
شعر زیبایی گذاشتی
از اینکه بهم سر زدی ممنون
درضمن تورو به پیوندهام اضافه کردم
تا دوباره که بیایی...
یا حق
درود
مرسی از لینکتون من
هم شما رو لینک کردم
فقط اگر امکان داره به این اسم کامل :
بزرگان موسیقی سنتی ایران
ممنون
بدرود
یا علی مدد
جای شما خیلی خالی بود