گفتوگویی با جهانبخش رستمی، نوازنده تنبور: نوازنده مثل ساز
افسانه - دوشنبه 24 مهر1385
اشاره: سال 78 از گوران به شیراز آمد و همین امر موجب شد تا موسیقی گوران را در شیراز رواجی دیگر دهد. تنبور با دنیای پر ذکر و سوزش در دستهای جهانبخش رستمی، نوازنده 29 ساله کرمانشاهی حالتی گرفت دیگر گونه که به مقامی نزدیک شد. گروه گوران را تشکیل داد و سالهاست که سرپرستی این گروه را که اگر اغراق نباشد بزرگترین گروه تنبور ایران نام میگیرد، به عهده دارد. او تار و سهتار را به طور آموزشی فرا گرفت اما تنبور از کودکیش در کنارش بود و شاید عمدهترین دلیل آن وجود داییش، علیاکبر مرادی، استاد برجسته تنبور کشور باشد.
به هر تقدیر گروه گوران تاکنون سه کنسرت موفق در شیراز اجرا کرده است. این گروه 4 و 5 آبان ماه به اجرای چهارمین کنسرت بزرگ خود در شیراز میپردازد که در این کنسرت پویان کاظمی کارگردان، مرتضی پورصمدی و رضا شاهبین مدیر تصویربرداری هستند.
کنسرتی که قرار است آبان ماه برگزار شود، چه ویژگیها و تفاوتهایی با کنسرتهای قبلی گروه گوران دارد؟
این کنسرت یک کار بزرگ است که 40 نوزانده تنبور و 20 نوازنده دف آن را همراهی میکنند. در این کنسرت گروه از پژهام اخواص (نوازنده تنبک گروه شهرام ناظری) بهره میبرد و از سازهای کمانچه و بربط هم در این اجرا استفاده میشود.
آنچه میتوان در خصوص این اجرای 63 نفره گفت این است که نوع این اجرا کاملاً جدید و تجربه نشده است و اشعار استفاده شده نیز از مولوی، حافظ و صائب تبریزی میباشند. البته در کنار آنها دو کارکُردی هم اجرا میشود و در مجموع سعی شده علاوه بر تم شاد، فضایی عرفانی نیز بر کنسرت حاکم باشد. حتی یکی از آهنگها را بر اساس قوالی پاکستان ساختهام.
آنچه تحت عنوان تجربه نشده نام بردید، در نوع نوازندگی است یا در مجموع کار؟
ویژگی اجرای یاد شده این است که آهنگسازی، نوازندگی و هدایت ارکستر به عهده خودم است. تفاوت این اجرا با سایر اجراها نیز این است که اصلاً در خصوص ساز تنبور همیشه مرسوم بوده که به تعداد هر تنبور، ملودی خاصی نواخته میشد. اما من تعداد تنبورنوازان را به دو گروه تقسیم کردم به طوری که در دو فاصله مختلف یک هارمونی (تلفیق دو فاصله) که موجب میشود همه گروه چیز مشترکی بنوازند) به وجود آوردم. ایجاد دو فاصله مختلف یک کار نو در تنبور است که تکرار شدنی نیست.
سبکی که کل اجرا را در برمیگیرد چیست؟
این کار در مرحله اول کاری مقامی و عرفانی است و این شاید به علت موسیقی تنبور باشد که مستقل است نه دستگاهی است و نه کاری به کلاسیک دارد.
با توجه به اینکه قالب کار ترکیبی از مقامی و عرفانی است برای این دو شکل و تعامل با مخاطب چه تلاشی کردهاید؟
اولین نکته این است که شخصی که به سراغ موسیقی تنبور میآید بیگمان باید زمینه و شناختی از تنبور داشته باشد و این موسیقی از دیدگاه مخاطب و حتی نحوه شنیداری دارای تفاوتهای زیادی است. با این حال سعی شده در کارها علاوه بر حفظ اصالت، مخاطب را نرنجانیم و او را خسته نکنیم چون در برخی از کنسرتها به قدری آواز خوانده میشود که مخاطب حتی به خواب میرود. من سعی کردهام در این کار هر 7 دقیقه نوع کار را عوض کنم که در همان 7 دقیقه هم تنوعاتی گنجاندهام (چند صدایی و همخوانیها) همگی موجب میشوند تا کار جدید و متنوع باشد.
اشاره کردید به اصالت تنبور (حالت غالب عرفانیاش) لطفاً بگویید تنبور در مجموع قابلیت خارج شدن از تم عرفانی خود را دارد؟
تنبورسازی مقدس مربوط به منطقه گوران کرمانشاه است که مختص ذکر در خانقاهها بوده (نظیر دف) این ساز عرفانی از 30 سال پیش توسط اساتیدی که نامشان ذکر شد به تدریج از خانقاهها خارج و به نوعی مردمی شد.
با این تفاسیر هنوز کسی حتی مبادرت به نگارش کتابی علمی درباره این ساز ننموده است که علت این امر در وجه قداست ساز نهفته است. بنابراین آموزش تنبور سینه به سینه بوده و هست.
ذکر این نکته ضروری است که در زمینه تنبور اساتید برجسته و مسلمی وجود دارند که با وجود دانش موسیقی هرگز به سراغ علمی کردن تنبور نرفتهاند (نه به دلیل ناتوانی بلکه صرفاً قداست تنبور مانع شده است) بر همین اساس افراد زیادی معتقدند تنبور مختص اجراهای خاص خود است و هر چیزی را نمیتوان با این ساز نواخت که بر عکس من گمان میکنم این مورد بستگی به قدرت نوازنده دارد، بسیاری از نوازندگان به دلیل ناتوانی این موضوع را بهانه کرده و به وجه تقدس تنبور متوسل میشوند.
در حالی که اگر حاصل کار لطمهای به ساز وارد نکند مشکلی وجود نخواهد داشت. به طور مثال ما در همان چارچوب این تغییرات را به وجود آوردهایم.
به گونهای که فواصل پردهبندی تنبور عبارت از پرده و نیم پرده است، در این فواصل هر کاری میتوان انجام داد البته با در نظر گرفتن اصالت تنبور نمونهاش "در آیینه آسمان" اثر استاد کیهان کلهر و استاد علی اکبر مرادی است که انتشار یافته و کاملاً جدید است به طوری که تنبور پا به پای ساز کمانچه که از وسعت و صدادهی بالایی برخوردار است میآید و ملودیهای تنبور را مینوازد. که در نهایت کار یک کار مقامی است و از طرفی لطمهای به قداست تنبور وارد نمیشود.
با توجه به اینکه قریب 70 سال از علمی شدن موسیقی ما میگذرد، سینه به سینه بودن تنبور موجب فراموشی نتها نمیشود؟
با نظر شما موافقم. ما اینگونه مشکلات را در ساز تنبور داریم و من به همین دلیل اقدام به نگارش کتابی علمی درباره ساز تنبور کردهام به نام "آموزش تنبور یارسان" که مراحل آخر چاپ را میگذارند. سعی کردهام در این کتاب همه چیز مختص به تنبور باشد و حتی نحوه علامتگذاریها همگی متعلق به این ساز در چارچوبی علمی است.
با این وجود آنچه در این خصوص قطعیت دارد این است که موسیقی ایران در مجموع با احساس نواخته میشود نه علم.
حتی آموزش تار، سه تار و کمانچه تا مراحلی با نت سروکار دارد و پس از رسیدن به مرحله خاصی، استاد از شاگردان میخواهد به طور بداهه و شنیداری ساز را ادامه دهند. این مربوط به موسیقی ایران است که به طور کامل نوشته نمیشود و سرشار از احساس است.
میخواهید بگویید در موسیقی ما همه چیز بداهه رخ میدهد؟
دقیقاً همین گونه است. شما پیش هر استادی که بروید، پس از طی مراحل اولیه از شما میخواهد به منطقهای ساکت و خوش آب و هوا بروید و به طور بداهه تمرین کنید تا ارتباط حسی ایجاد شود.
این ویژگی مزیت این نوع موسیقی است؟
به گمان من مزیت است چون موسیقی ایران یعنی حس و اگر آن را از موسیقی ایران بگیرند، تقریباً چیزی برای گفتن ندارد.
نگاهی به موسیقی کشورمان نشان میدهد که سیر تحولات تاریخی، موسیقی ما را به جایگاه امروزیش کشانده گمان نمیکنید با توجه به وجه تحولپذیر بودن موسیقی، تنبور نیز زمانی عرفانی نبوده و سیر تحولات او را به اینسو سوق داده؟
در اصل تنبور متعلق به مردمی است که در کرمانشاه زندگی میکنند به نام یارسان، یارسانها اعتقاداتی مختص به خود دارند که به زمان میتراییسم (دوران پیش از زرتشت) برمیگردد از طرفی مقامات تنبور به سه دسته کلامی (که مخصوص ذکر بوده و حتماً باید در خانقاهها نواخته شود)، مجلسی (که مختص حالات آواز است) و مجازی (که به مناسبتهای گوناگون استفاده میشود) تقسیم شود.
به علاوه مقاماتی چون خان امیری که اصلاً نوعی رقص کردی است، مقام سوارسوار مختص سوارکاری است و در اصل با سرنا (ساز بادی) نواخته میشدهاند. اصلاً تنبورسازی همراه با سوزی فوقالعاده است و همین سوز بر افراد تأثیر ژرفی میگذارد.
مسلماً نوازنده تنبور باید با سوز سازش هماهنگ باشد این به تخیل نوازنده برمیگردد یا تنبور با خودش سوز میآورد؟
از زمانهای گذشته برای نوازندگان تنبور احترام خاصی قایل بودهاند و در منطقه گوران به آنها لقب درویش میدادهاند. چون احساس میشده که فرد مورد نظر به وارستگی خاصی دست یافته تا به این جایگاه رسیده است و من فکر میکنم تا شخصی از نظر کردار و رفتارش به جایگاه بالایی نرسیده باشد نمیتواند نوازنده خوبی باشد.
در خصوص استعداد هم باید گفت یک ارث خدادادی است. در مجموع نوازنده خوب باید دارای خصوصیاتی باشد که به راحتی از دیگران متمایز شود.
به طور کلی چه عواملی موجب میشود تا فرد تبدیل به نوازنده خوبی شود؟ جایگاه آموزش در این خصوص کجاست؟
در مرحله اول فرد باید از استعداد لازم برخوردار باشد و سپس ریاضتهایی بکشد و قید خیلی از چیزها را بزند و به تمرین بپردازد. البته مسلم است که در این میان جایگاه مربی نیز مشهود است.
با این تفاسیر داشتن دیدگاهی به دور از غرور لازمه کار است و همچنین نباید به نوازندگی به عنوان محل کسب ارتزاق نگاه شود.
نوعی از انزوا و تنهایی که در هنگام خلق تمام هنرها همراه کننده هنرمند است چه میزان بر هنر ارایه شده تأثیر میگذارد؟
به طور صددرصد یک نوازنده باید با ساز خود یکی شود، تنها آن زمان است که میتواند از ساز مورد نظر صدای خوبی بیرون بکشد.
در واقع نوازنده باید احساس درونی خود را بر ساز خود پیاده کند و آن را به شنونده القا کند.
با توجه به تأویلپذیری موسیقی، هنرمند چه میزان در القای حس بر مخاطب مؤثر است؟
من گمان میکنم هنرمند جایگاه مهمی در اینباره دارد. در واقع هنرمند با نوع نواختن خود میتواند مخاطبی را که هیچ ذهنیت مناسبی با ساز مورد نظر نداشته باشد متأثر کند. با این حال قدرت نوازندگی حرف اول را میزند و سایر عوامل بعداً متجلی میشوند.
از طرفی تفکر هنرمند نیز در این خصوص بیتأثیر نیست. هر چند موسیقی با حس همراه است، آن حس به نوعی همراه با تفکر برمیگردد.
دو سبک "صحنه" و "گوران" تنبور چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟ و دلیل انتخاب گوران از سوی شما چه بود؟
زمانی که من به شیراز آمدم آنچه در این شهر از تنبور توسط آقای بشاینده تدریس میشد سبک صحنه بود به طوری که سبک گوران در شیراز کاملاً ناشناخته بود و من به سراغ این سبک رفتم.
در خصوص تفاوت باید گفت در اصل موسیقی تنبور، همانطور که گفتم مختص منطقه گوران است و مردم صحنه و گوران هر دو از یارسانها هستند.
در واقع از همان ایام مردم صحنه، موسیقی را از گورانها فرا گرفتند و به دلیل نزدیکی منطقه صحنه به شهر آن نوع موسیقی را با فضای شهری تخلیط کردند و رنگ و بویی دیگر به تنبور دادند در حالی که در گوران بکر بودن تنبور همچنان پابرجاست و اینگونه است که باید گفت تنبور، تنبور گوران است.
منبع : http://www.tanbourgoran.com/shownews.asp?ID=163
سلام از لطف شما متشکرم سایت جالب و خوبی دارید لطفا به روزسازی کنید.
به youtube مراجعه و ostad rostami را سرچ کرده لذت ببرید.